بررسی عوامل مؤثر بر ادوار تجاری در اقتصاد ایران
این مطالعه با استفاده از سیستم معادلات همزمان و به کمک روش خودرگرسیون برداری (VAR) عوامل مؤثر بر ادوار تجاری در اقتصاد ایران را بررسی می نماید. شاخص ادوار تجاری شکاف تولید در نظر گرفته شده است که از تفاضل تولید ناخالص داخلی و تولید بالقوه به دست می آید. همچنین در این مطالعه به بررسی عوامل مؤثر بر ادوار تجاری در اقتصاد ایران پرداخته شده است. همچنین به منظور شناخت دلیل نوسانات در اقتصاد ایران با توجه به متغیرهای موجود در مدل هم حرکتی این متغیرها با شکاف تولید، با استفاده از شاخص ضریب همبستگی متقابل بررسی شده است. یکی از مزایای این مطالعه نسبت به سایر مطالعات، بررسی سیستمی و همزمان تاثیرگذاری متغیرهای مدل بر شکاف تولید و شکاف تولید بر متغیرهای موجود در مدل است.
نتایج نشان می دهد: تکانه های واردشده از سمت متغیرهای موجود در مدل (نرخ تورم، نرخ رشد ارز، نرخ رشد نقدینگی و درآمد های حاصل از صادرات نفت و گاز) بر شکاف تولید سبب افزایش شکاف تولید شده که این امر خود تآییدی بر تاثیر مستقیم و مثبت این عوامل در ایجاد و تداوم ادوار تجاری در اقتصاد ایران است.
همچنین نتایج حاصل از بررسی هم حرکتی متغیرهای موجود در مدل نشان می دهد که تمام متغیرهای موجود در مدل به غیر از نرخ تورم، متغیرهای پیش رو در اقتصاد ایران هستند که با توجه به این نکته، برای ثبات اقتصادی و کاهش نوسانات در اقتصاد ایران باید به این متغیرهای پیش رو (نرخ رشد ارز، نرخ رشد نقدینگی و درآمدهای حاصل از صادرات نفت و گاز) توجه بیشتری داشت.
عوامل موثر بر بازار چیست؟/ پیش بینی بازار فردا
یک کارشناس بازار سرمایه در مورد بازار فردا گفت: به نظر میرسد روند مشابه امروز باشد یعنی بازار توان مدیریت آن را دارد و مجدد به روند مثبت بازمیگردد.
صدای بورس_ حسین حریریان؛ بازار سرمایه چند روزی که حالت تعادل به خود گرفته و گویی وعده ثبات بازار که کارشناسان وعده آن را میدادند در حال تحقق است.
سیما فریادرس، مدیر تحلیل کارگزاری امین آوید گفت: در روز جاری همانند انتظارها بعد از چند روز صعود بازار روزی منفی به خود دید و کار خود را با فشار فروش آغاز کرد اما ادامه دار نبود و در همان ابتدا با افزایش تقاضا در گروه خودرو روند بازار از منفی به مثبت تغییر کرد.
وی با اشاره به اینکه بازار بعد از تغییر روند به جبران ریزش پرداخت،گفت: بازار در نهایت با رشدی ۴ هزار و ۷۰۰ واحدی به کار خود پایان داد و در مجموع روز خوبی پشت سر گذاشت، در معاملات امروز گروه پتروشیمی و سرمایهگذاری بیشترین اقبال عوامل تاثیرگذار بر نقدینگی را داشتند و گروه بانکی و پالایشی بیشترین خروج نقدینگی حقیقی را تجربه کردند.
عوامل موثر بر بازار چیست؟
فریادرس با شمردن عوامل تاثیر گذار بر بازار سرمایه تشریح کرد: ثبات نرخ ارز، گزارشهای ماهانه، وضعیت بنیادی خوب در شرکتها، خوشبینی به دولت جدید و رکود در بازارهای موازی از عوامل موثر بر روند صعودی بازار هستند.
این کارشناس بازار عنوان کرد: البته باید توجه داشت روند صعودی بازار قرارا نیست هر روزه باشد همانطور که بازار با فشار فروش آغاز شد و با فشار خرید نیز به کار خود پایان داد.
وی در مورد بازار فردا چنین گفت: برای فردا به نظر میرسد که روند مشابه امروز باشد و احتمالا بازار کار خود را با فشار عرضه شروع میکند اما معاملات امروز نشانگر این موضوع بود که بازار توان مدیریت آن را دارد و مجدد به روند مثبت بازمیگردد.
بیشتر بخوانید:
فریادرس ادامه داد: با توجه به ارزش و حجم معاملات که عدد خوبی را ثبت کردند و همچنین ارزش صفوف خرید که به بالایی هزار میلیارد تومان رسیده و نسبت به ترند نزولی بازار عدد خوبی است در کوتاه مدت میتوان روند بازار را تا حدودی صعودی پیشبینی کرد، در صورتی که عوامل دیگر دخیل نباشند و همه موارد در ثبات قرار بگیرد.
نقدینگی چطور تورم ایجاد میکند؟
به گزارش خبرگزاری تسنیم، نقدینگی مجموع پول و شبه پولی است که در اقتصاد کشور جریان دارد. پول، طبق تعریف شامل اسکناس و مسکوک در دست اشخاص به علاوه سپردههای دیداری است و شبه پول نیز شامل سپردههای غیردیداری است.
نقدینگی در اقتصاد ضریبی از پایه پولی است که توسط بانک مرکزی خلق شده است.
عوامل موثر بر حجم نقدینگی در اقتصاد عمدتا شامل سه قلم؛
خالص داراییهای خارجی سیستم بانکی
خالص بدهی بخش دولتی به سیستم بانکی
بدهی بخش غیردولتی به سیستم بانکی است.
مجموع اقلام فوق به صورت پول و شبهپول در اقتصاد به گردش درمیآید.
با یک مثال به تعریف نقدینگی به زبان ساده می پردازیم؛
فرض کنید که شما 15 میلیون تومان پول نقد دارید و با پول خود 3 کار انجام میدهید.
5 میلیون تومان در بانک سپرده گذاری میکنید و یک دفترچه حساب میگیرید.
5 میلیون تومان بابت خرید یک قطعه طلا میدهید.
با 5 میلیون باقی مانده هم یک محصولی مثلا ساعت میخرید.
حال بعد از مدتی شما به پول نیاز پیدا میکنید. کدام یکی از 3 مورد بالا در سریعترین حالت ممکن و بدون ضرر به پول نقد تبدیل میشود؟
بی شک سپرده بانکی و طلا. شما نمیتوانید ساعتی که خریداری کرده اید را سریعا و بدون ضرر به پول نقد تبدیل کنید. پس نقدینگی شما در لحظهای که به پول نیاز داشته اید 10 میلیون تومان است.
نقدینگی یعنی دارایی که در سریعترین حالت ممکن به پول نقد تبدیل میشود. درصد نقدینگی موجود در دنیا سپردههای بانکی، اوراق قرضه و مشابه این هاست و فقط 5 درصد نقدینگی موجود پول نقد و طلا در دست مردم است.
پس اگر زین پس صحبتی از نقدینگی میشود منظور سپردههای بانکی است. رشد نقدینگی در وهله اول یعنی رشد سپرده ها، کاهش سرعت رشد نقدینگی یعنی کاهش رشد سود سپردهها و …
فرض کنید شما میخواهید منزلتان در سریعترین زمان ممکن به شخصی بفروشید. قیمت منزل شما 250 میلیون تومان است. از فرد خریدار در مورد نحوه پرداخت میپرسید. او بیان میکند من 50 میلیون تومان پول نقد دارم، 160 میلیون پول منزلم است که میخواهم بفروشم و 40 میلیون مابقی را نیز با فروش ماشینم به شما پرداخت میکنم.
در این مثال شخص در ظاهر 250 میلیون لازم برای این معامله را دارد، اما آیا همگی این داراییها در حال حاضر قابلتبدیل شدن به پول هستند؟ بدون شک فروش منزل و ماشین او نیاز به زمان دارد. از طرفی نمیتوان دقیقا گفت این داراییها به قیمت گفته شده بهفروش میرسد یا خیر.
همه این عوامل موجب میشود شما به این فکر بیفتید که پرداخت مشتری برای مثال ممکن است 4 یا 5 ماه بهطول بینجامد. حال اگر شخصی همان لحظه برسد و بگوید که 250 میلیون پول نقد در حساب جاری خود در بانک دارد و میتواند همین امروز منزل شما را بخرد بدون شک شما با او وارد معامله خواهید شد.
میزان نقدینگی در مقابل مقدار معینی از کالاها و خدمات میباشد و نقدینگی باید با گردشی که دست افراد جامعه دارد تکافوی جریان کالاها و خدمات را بنماید. بدین ترتیب قیمت کالاها با میزان نقدینگی و سرعت گردش آن بستگی پیدا میکند.
رشد بی رویه نقدینگی، باعث رشد سریع تقاضا برای کالاها و خدمات شده و، چون در کوتاه مدت عرضه کالا و خدمات محدود است این امر منجر به ایجاد تورم در اقتصاد میشود. کنترل حجم نقدینگی هدف نهایی کشورها برای رسیدن به اهداف کلان اقتصادی مثل ایجاد رشد در تولیدات، کنترل تورم، ایجاد موازنه در پرداختهای خارجی و ایجاد اشتغال است.
در واقع کنترل نقدینگی به عنوان وسیلهای برای رسیدن به اهداف نهایی اقتصاد است. بدین منظور حجم نقدینگی به گونهای در نظر گرفته میشود که با حمایت از رشد تولیدات داخلی در حد ظرفیتهای تولیدی از بروز تورم جلوگیری نماید. مقامات پولی کشورها با استفاده از سیاستهای پولی رشد نقدینگی را تحت کنترل قرار میدهند.
رشد نقدینگی شامل پولهایی میشود که خارج سیستم پولی ومالی باشد وبجای تولید صرف خرید وفروش کالا شود.
رابطه تورم و نقدینگی
چون میزان کالا و خدمات در جامعه محدود است، پس باید میزان نقدینگی به اندازهای باشد که با کالا و خدمات برابری کند. اگر میزان نقدینگی افزایش یابد، کالا و خدمات در جامعه کم شده و قیمتها افزایش مییابد (تورم)
کنترل نقدینگی از مهمترین خواستههای کشورها است و سیاستهای گوناگونی را بدین منظور تدوین میکنند. برای نمونه افزایش فناوری و تولید درونمرزی، که با گردآوری کالای کافی و بسنده، از تورم جلوگیری میکند درصورت رشد متناسب نقدینگی و سطح تولید در جامعه، میتوان تا حدود زیادی از بروز تورم در اقتصاد جلوگیری کرد، این موضوع توسط نظریه مقداری پول (نظریه مبادلهای) که بصورت ساده MV=PY مطرح میشود و در آن M نشان دهنده حجم نقدینگی، V سرعت گردش پول، P سطح قیمتها و بالاخره Y سطح تولید در اقتصاد است، توجیه میشود.
در رابطه فوق فرض بر این است که تولید بر مبنای رشد بهرهوری، با یک نسبت معینی در طول یکسال مالی رشد میکند، درصورتیکه رشد حجم نقدینگی متناسب با رشد تولید باشد، با فرض ثبات سرعت گردش پول در طول دوره مالی، سطح قیمتها نیز ثابت میماند، اما چنانچه نقدینگی بیشتر از رشد تولید رشد داشته باشد، برای برقراری تساوی در معادله فوق میبایست این نابرابری از طریق رشد قیمتها رفع شود و در صورت کمتر بودن رشد نقدینگی از رشد تولید، با توجه به کمبود منابع مالی لازم تقاضا کاهش یافته و بدنبال آن برای جلوگیری از کاهش عرضه میبایست سطح قیمتها کاهش یابد تا تساوی برقرار باشد.
بدیهی است که در چنین حالتی با افزایش معین سرعت گردش پول در اقتصاد میتوان بازهم بدون ایجاد تورم تولید را افزایش داد.
به حجم پول در گردش نقدینگی گفته میشود. حجم پول در گردش شامل دو مولفه پایه پولی (Monetary Base) و ضریب فزاینده پولی است.
پایه پولی یا همان پول پر قدرت به مجموع اسکناس و مسکوک در گردش به علاوه سپرده بانکها نزد بانک مرکزی گفته میشود، ولی این عامل به تنهایی حجم پول در گزدش را تعیین نمیکند و ضریب فزاینده پولی ناشی از فعالیتهای بانکهای تجاری و تعاملات اقتصادی مردم نیز به عنوان مولفه مهم نقدینگی عمل میکند به گونه اییکه اگر نرخ ذخیره قانونی بانکها نزد بانک مرکزی برایر (r) باشد حجم پول در گردش برایر نسبت پایه پولی (D) به نرخ ذخیره میباشد. به عبارتی حجم پول در گردش برابر (D/r) خواهد بود.
واضح است که هر قدر نرخ ذخیره قانونی بانکها نزد بانک مرکزی بیشتر باشد قدرت عوامل تاثیرگذار بر نقدینگی تولید پول بانکها تضعیف شده و حجم کلی نقدینگی به سمت مقدار پایه پولی میل میکند.
نکته 1: عوامل تاثیر گذار در نقدینگی پنج رکن
نکته 2: حجم نقدینگی در یک اقتصاد باید متناسب با میزان تولید کالا و خدمات باشد. در غیر این صورت بدون تردید باعث تورم با رکود در تولید خواهد شد.
مدیریت نقدینگی یکی از بزرگترین چالشهایی است که سیستم بانکداری با آن روبرو است. دلیل اصلی این چالش این است که بیشتر منابع بانکها از محل سپردههای کوتاهمدت تامین مالی میشود. علاوه بر این تسهیلات اعطایی بانکها صرف سرمایهگذاری در داراییهایی میشود که درجه نقدشوندگی نسبتاً پایینی دارند.
وظیفه اصلی بانک ایجاد توازن بین تعهدات کوتاهمدت مالی و سرمایهگذاریهای بلند مدت است. نگهداری مقادیر ناکافی نقدینگی بانک را با خطر عدم توانایی در ایفای تعهدات و در نتیجه ورشکستگی قرار میدهد. نگهداری مقادیر فراوان نقدینگی، نوع خاصی از تخصیص ناکارآمد منابع است که باعث کاهش نرخ سوددهی بانک به سپردههای مردم و در نتیجه از دست دادن بازار میشود.
مدیریت نقدینگی به معنی توانایی بانک برای ایفای تعهدات مالی خود در طول زمان است. مدیریت نقدینگی در سطوح مختلفی صورت میگیرد.
اولین نوع مدیریت نقدینگی به صورت روزانه صورت پذیرفته و به صورت متناوب نقدینگی مورد نیاز در روزهای آتی پیشبینی میشود.
دومین نوع مدیریت نقدینگی که مبتنی بر مدیریت جریان نقدینگی است، نقدینگی مورد نیاز را برای فواصل طولانیتر شش ماهه تا دو ساله پیشبینی میکند.
سومین نوع مدیریت نقدینگی به بررسی نقدینگی مورد نیاز بانک در شرایط بحرانی میپردازد.
نقدینگی و افزایش پول و اسکناس در بین مردم از جمله مواردی است که از دیر باز مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفته و از جمله دلایلی بوده که موجب افزایش تورم و نا به سامانی در حوزه اقتصاد شده است.
در همین خصوص برای کنترل تورم و اثرگذاری منفی آن بر اقتصاد، ابتدا بایستی نقدینگی و تولید و خلق اعتبار بانکها کنترل شود. یعنی اگر هدف کنترل تورم است، به جای کنترل نقدینگی که مجموع پول چاپ شده دولت و خلق اعتبار بانک هاست، باید بر کنترل خلق اعتبار بانک ها، تاکید بیشتری شود.
این بدان معنی است که مجموعههای نظارتی و سیاست گذاری مانند بانک مرکزی باید سیاستهایی را اتخاذ کنند تا بر میزان تولید پول و خلق اعتبار نظارت بیشتری صورت گیرد تا موازنه چاپ اسکناس و نقدینگی و همچنین نیاز جامعه به پول نقد به هم نریزد.
بدون شک در صورت کنترل فعالیت بانکها و جلوگیری از خلق بی رویه پول و نقدینگی، در بلندمدت میتوان به کنترل نقدینگی، کاهش نرخ تورم و به تبع آن رشد اقتصادی مناسب دست یافت.
عوامل تاثیرگذار بر قیمت سهام چیست؟
آیا می دانید چه عواملی باعث افزایش قیمت سهام می شود و عوامل موثر بر قیمت سهام چیست؟ اگر بخواهیم در مورد عوامل تاثیرگذار بر قیمت سهام صحبت کنیم، موارد بسیاری وجود دارد که حتما باید عنوان شوند، ولی در این مطلب قصد داریم بیشتر به عوامل تاثیرگذار بر قیمت سهام که نقش اساسی تری در روند قیمتی سهام ها در بورس دارند بپردازیم و مهم ترین عوامل موثر در افزایش قیمت سهام را بررسی کنیم، بنابراین اگر در بازار بورس فعالیت دارید و یا علاقه دارید یاد بگیرید که قیمت سهام از چه فاکتورهایی تاثیر می پذیرد، اینجا آموزش داده ایم که عوامل تاثیرگذار بر قیمت سهام چیست و کدام اهمیت و تاثیر بیشتری بر قیمت سهام در بورس دارد.
عوامل تاثیرگذار بر قیمت سهام
عوامل بسیاری بر نوسانات قیمتی در بورس سهام تاثیرگذارند؛ عواملی مانند وضعیت اقتصادی و مالی کشور و شرکت ها که تا حد زیادی قابلیت اندازه گیری دارند ولی بعضی اوقات امکان دارد اتفاقاتی رخ دهد که تاثیر بسیاری بر نوسانات قیمت بازارهای مالی یک کشور بگذارد که از پیش قابل پیش بینی و اندازه گیری نبوده اند. اتفاقاتی همانند جنگ، افزایش یا کاهش شدید نرخ ارز، تحریم و … که به چنین اتفاقاتی که غیر قایل کنترل و اندازه گیری هستند، به اصطلاح ریسک سیستماتیک می گویند.
درصورتی که تمایل دارید تا از خدمات ۲۵ درصد تخفیف کارمزد در بورس، سرمایه گذاری بر روی حق تقدم و یا فروش آن و … بهره مند شوید میتوانید از طریق لینک زیر اقدام به ثبت نام نمایید.
اما به صورت کلی برای انتخاب سهام شرکت و سرمایه گذاری در آن باید بدانید کدام سهم ارزش خرید را دارد؟ چه عواملی بر قیمت سهام شرکت ها موثر هستند؟ یکی از نکته هایی که حائز اهمیت می باشد این است که آیا بایستی کل پس انداز خود را به خرید سهام یک شرکت تخصیص دهید؟ معامله سهام از نکات خاصی برخوردار است که باید در زمان سرمایه گذاری به آن ها توجه داشته باشید تا بتوانید سرمایه گذاری موفقی را تجربه کنید. در این مقاله از دو منظر تکنیکال و بنیادی، عوامل موثر بر قیمت سهام در بورس را مورد بررسی قرار داده ایم.
عوامل تکنیکال موثر در قیمت سهم در بورس
تحت شرایطی که تنها عوامل اساسی قیمت سهام را تعیین می کردند، اوضاع ساده تر می شد. عوامل تکنیکال ترکیبی از شرایط خارجی هستند که میزان عرضه و تقاضای سهام شرکت را تغییر می دهند. بعضی از آن ها به شکل غیرمستقیم تاثیر دارد. برای مثال رشد اقتصادی به صورت غیرمستقیم به رشد درآمد کمک شایانی می کند. در این بخش ۶ مورد از عوامل تکنیکال که در قیمت سهام تاثیرگذارند را بیان کرده ایم؛
۱) احساسات بازار : احساسات بازار به طور فردی و جمعی به روانشناسی فعالان بازار اشاره دارد و این عامل می تواند جزو حساس ترین عوامل موثر بر قیمت سهام باشد. احساسات در بازار معمولا ذهنی، طمعکارانه و لجبازی است. برای مثال شما می توانید در مورد چشم انداز رشد سهام یک قضاوت قاطعانه ارائه دهید و حتی این امکان وجود دارد که پیش بینی های شما در آینده درست باشد، ولی در این بین بازار امکان دارد با متمرکز شدن بر روی یک خبر به صورت مصنوعی سهام را بالا و پایین نگه دارد.
۲) تورم : تورم هم از دیدگاه تکنیکال و هم از دیدگاه بنیادی جزو عوامل حائز اهمیت و تاثیرگذار بر قیمت سهام می باشد. از نظر تاریخی، تورم کم موجب ضرب های زیاد و تورم زیاد ضرب های کم می شود. از طرفی تورم به صورت کلی برای سهام مضر است، چرا که بیانگر از دست دادن قدرت قیمت گذاری برای شرکت هاست.
۳) قدرت اقتصادی بازار : بعضی از شرکت های سرمایه گذاری شناخته شده این طور استدلال می کنند که ترکیبی از جنبش های کل بازار در مقابل عملکرد فردی شرکت، اکثریت حرکت سهام را تعیین می کند. تحقیقات ثابت کرده است که عوامل اقتصادی بازار ۹۰ درصد آن را تشکیل می دهند. برای مثال داشتن یک چشم انداز منفی ناگهانی برای یک سهام خرده فروشی معمولا به سهام دیگر خرده فروشی صدمه می زند، به این خاطر که تقاضا برای کل بخش را کم می کند.
۴) معاملات اتفاقی : معاملات اتفاقی در واقع خرید یا فروش سهام است که انگیزه آن به غیر از اعتقاد به ارزش ذاتی سهام است. این معاملات شامل معاملات اجرایی است که معمولا از پیش برنامه ریزی شده یا به وسیله اهداف سهام صورت می پذیرند.
۵) روندها : معمولا سهام ها به سادگی مطابق با روند کوتاه مدت حرکت می نمایند و از طرفی سهامی که در حال صعود است می تواند حرکت را جمع کند، چرا که محبوبیت سهام را افزایش می یابد و از طرف دیگر سهام گاهی در یک روند برخلاف آن رفتار می کند و آنچه را بازگشت به متوسط می نامد انجام می دهد.
۶) نقدینگی : نقدینگی جزو عوامل خیلی مهم برای تاثیرگذاری روی قیمت سهم است که بعضا کم ارزش هستند که به میزان علاقه یک سرمایه گذار خاص از طرفی سرمایه گذاران اشاره دارد. حجم معاملات نه تنها تابع نقدینگی است بلکه، تابعی از ارتباطات شرکتی نیز می باشد. سهام های کلان از نقدینگی بالایی برخوردارند همچنین به خوبی نیز دنبال می شوند و به شدت خرید و فروش می شوند.
عوامل بنیادی موثر در قیمت سهم در بورس
۱) طرح های توسعه شرکت برای آینده : هر اندازه طرح های توسعه ای در یک شرکت بیشتر باشد، بیانگر رشد و پویایی آن شرکت است. لذا وجود طرح های توسعه ای، می تواند یکی از نشانه های ارزنده بودن سهام شرکت باشد. البته بایستی هدف از انجام طرح توسعه ای در شرکت و میزان تاثیر آن در فروش و سوددهی شرکت، به صورت کامل بررسی شود، چرا که همه طرح های توسعه ای به یک اندازه در شرکت موثر واقع نمی شوند، به عنوان مثال طرح هایی که برای تعویض ماشین آلات فرسوده یک شرکت اجرایی می شود، در قیاس با طرح هایی که با هدف راه اندازی خطوط تولید جدید اجرا می شود، تاثیر کمتری در میزان سوددهی شرکت خواهند داشت.
۲) سوددهی شرکت و ثبات آن : بی شک اصلی ترین انگیزه یک سرمایه گذار از خرید سهام شرکت، به دست آوردن سود می باشد. برای یک سرمایه گذار حائز اهمیت است که شرکتی که سهامش را خریداری کرده، بتواند عملکرد مناسبی داشته و سود چشمگیری در پایان سال کسب کند. البته باید در نظر داشت که تداوم روند سوددهی نیز بسیار حائز اهمیت است، به این خاطر که از دید سرمایه گذاران، شرکتی که تنها در یک دوره سود مناسبی به دست می آورد، ولی نمی تواند این روند را حفظ کند، نمی تواند برای سرمایه گذاری گزینه مناسبی به حساب آید.
نکته دیگر این که شرکت ها، در سالیان آغازین فعالیت خود، سوددهی زیادی ندارند و رفته رفته روند سوددهی آن ها بهتر می شود که لازم است سرمایه گذاران این موضوع را در نظر داشته باشند و با دید بلندمدت، سوددی شرکت را مورد بررسی قرار دهند.
۳) میزان شناوری سهم : هر چقدر تعداد بیشتری از مردم، سهامدار یک شرکت باشند، وضعیت آن سهم بهتر خواهد بود، چرا که اولا همیشه خریداران و فروشندگان بسیاری برای سهم وجود دارد و همچنین امکان نقدشوندگی سهم در بورس نیز بیشتر می شود و ثانیا قابلیت دستکاری قیمت سهم به وسیله گروهی خاص از سهامداران، کاهش پیدا می کند. به آن قسمت از سهام شرکت که در اختیـار تعداد زیادی سرمایه گذاران قرار دارد، سهام شناور آزاد می گویند.
۴) ترکیب سهامداران شرکت سهامی : وجود بعضی نهادها و سازمان های بزرگ به عنوان سهامداران عمده یک شرکت، می تواند به عنوان نقطه قوت برای سهام آن شرکت به حساب آید، چرا که سهامداران عمده در عوامل تاثیرگذار بر نقدینگی شرایط خاص می توانند با حمایت از سهم، مانع از افت قیمت سهام و در نهایت، ضرر و زیان سهامداران شوند. البته باید در نظر داشته باشید که وجود سازمان ها و نهادها در ترکیب سهامداری یک شرکت، الزاما به معنی حمایت آنان از سهم نخواهد بود و می بایست عملکرد گذشته سهامداران عمده در این مورد ارزیابی شود.
۵) نقدشوندگی سهام شرکت : همان طور که گفتیم یکی از قابلیت های یک دارایی خوب، این است که نقدشوندگی بالایی داشته باشد. سهام نیز به عنوان یک دارایی، از این قاعده پیروی می کند و طبیعتا سهامداران انتظار دارند هر زمان که دوست داشتند، بتوانند سهام خود را به فروش برسانند و پول نقد خود را دریافت کنند. در این راستا می توان گفت که هر اندازه حجم معاملات، دفعات معامله و تعداد سهام معامله شده یک شرکت در بورس بیشتر باشد، بیانگر نقدشوندگی بالاتر آن سهم خواهد بود.
۶) وضعیت دارایی و بدهی های شرکت : با بررسی صورت های مالی اساسی شرکت از جمله ترازنامه، می توان به شناخت خوبی از وضعیت مالی شرکت و به ویژه میزان دارایی ها و بدهی های آن رسید. طبیعتا برای سهامدار، به عنوان شخصی که به نسبت سهامش مالک شرکت به حساب می آید، این موضوع بسیار مهم است که شرکت، چه دارایی هایی در اختیار دارد، به چه میزان بدهی دارد و آیا طبق این حجم دارایی و بدهی، سهام شرکت می تواند برای خرید گزینه مناسبی به حساب آید یا خیر؟ با بررسی ترازنامه و سایر صورت های مالی شرکت، میتوان این اطلاعات را مورد بررسی قرار داد.
۷) نسبت قیمت به درآمد سهم یا همان نسبت P/E : نسبت P به E از تقسیم کردن قیمت سهم به سود سالیانه سهم حاصل می شود. به عنوان مثال دو شرکت الف و ب را که هر دو در صنعت ساختمان هستند و در بیشتر شرایط هم با هم یکسان اند، در نظر بگیریـد؛ چنانچه سود سهام هر دو شرکت در پایان سال ۱۰۰ تومان باشد، ولی قیمت سهام شرکت الف در بورس ۵۰۰ تومان و قیمت سهام شرکت ب، ۱۰۰۰ تومان، شما چه نتیجه ای می گیرید؟ طبیعتا نخستین چیزی که به ذهنتان خطور می کند این است که با فرض تداوم روند سوددهی، شرکت “الف” پس از ۵ سال، می تواند اصل سرمایه سهامداران خود را از محل سود سهام، تامین کند و این در حالی است که این مدت در شرکت “ب”، ۱۰ سال خواهد بود، لذا به احتمال زیاد شرکت “الف” در قیاس با شرکت “ب”، وضعیت مناسب تری دارد.
به صورت معمول در شرایط یکسان، هر اندازه نسبت P به E یک شرکت در قیاس با دیگر شرکت های موجود در آن صنعت کم تر باشد، بیانگر ارزنده بودن سهم می باشد. همین طور با بررسی نسبت P به E یک شرکت و قیاس آن با نسبت P به E دیگر شرکت های فعال در آن صنعت، می توان دریافت که آیا قیمتی که هم اکنون برای سهم مذکور در بورس تعیین شده، قیمت مناسبی است یا خیر؟ البته این را نیز نباید از خاطر ببرید که نسبت P به E تنها یکی از معیارهای ارزیابی سهم است و نباید به تنهایی و بدون در نظر گرفتن دیگر معیارها، ملاک تصمیم گیری قرار گیرد.
۸) رقابتی یا انحصاری بودن صنعت : در حقیقت نوع محصول یا خدماتی که به وسیله شرکت ها ارائه می شود هم در سوددهی شرکت بسیار موثر است. بعضی از شرکت ها محصولات انحصاری تولید می کنند و بازار تضمین شده ای دارند، ولی بعضی دیگر برای فروش محصولات و خدمات خود در بازار رقابت می کنند.
شرکت هایی که بازار انحصاری دارند به صورت معمول به منظور فروش محصولات خود با مشکلی روبرو نخواهند بود و سوددهی مناسبی نیز به همراه خواهند داشت. دیگر شرکت ها نیز با توجه به تبلیغات و رقابتی که دارند، می توانند روند سودآوری خود را بهبود ببخشند. بنابراین بررسی نوع رقابت برای فروش محصولات در زمان حال و آینده بسیار حائز اهمیت می باشد.
۹) میزان عرضه و تقاضا برای محصولات : اگر یادتان باشد در سالیان نه چندان دور صنعت مسکن و ساخت و ساز رونق بسیاری داشت و در آن شرایط صنایع مرتبط با بخش مسکن مانند صنعت سیمان و یا کاشی و سرامیک به دلیل تقاضای بالا برای محصولاتشان سوددهی خوبی را به همراه داشتند. در بازه های زمانی گوناگون نیز، بسته به شرایط این امکان وجود دارد که تقاضا برای محصولات صنعت خاصی افزایش پیدا کند و این امر می تواند به افزایش فروش بعضی شرکت ها منجر شود و در نهایت سهام آن ها نیز با افزایش قیمت روبرو شود.
همان طور که در ابتدای مطلب قول دادیم، عوامل تاثیرگذار بر قیمت سهام در بورس ایران را از دو منظور تکنیکال و بنیادی با یکدیگر مورد بررسی قرار دادیم.
اگر به بازار ارزهای دیجیتال نیز علاقه دارید و دوست دارید عوامل تعیین کننده قیمت بیت کوین را نیز یاد بگیرید، از این مطلب بهتر در اینترنت گیرتان نمی آید.
به نظر شما مهم ترین عوامل تاثیر گذار در قیمت سهام در حال حاضر چیست؟
عوامل درونی و بیرونی موثر بر اقتصادایران در سال 98
پیش از آنکه بتوان چشماندازی از اقتصاد ایران در سال ۱۳۹۸ ارائه کرد، لازم است ابتدا تصویری از عوامل تعیینکننده متغیرهای اصلی اقتصاد، محیط سیاستگذاری و عوامل پیرامونی موثر بر عملکرد اقتصاد ارائه شود.
عوامل تعیینکننده متغیرهای اصلی: رشد اقتصادی بهعنوان یکی از اصلیترین متغیرهای کلان اقتصادی، از نیمه سال ۱۳۹۷ با کاهش مواجه شد. برآوردها نشان میدهد کاهش رشد اقتصادی احتمالا طی سال ۱۳۹۸ نیز تداوم خواهد داشت. رشد منفی و کاهش سطح تولید در این مقطع، تحت تاثیر سه دسته از عوامل است. اولین و مهمترین عامل کاهش رشد اقتصادی، کاهش مستمر نرخ سرمایهگذاری در اقتصاد ایران است. آمارها نشان میدهد نسبت تشکیل سرمایه به تولید ناخالص داخلی از ۳۱ درصد در سال ۱۳۸۸ به کمتر از ۲۰ درصد در پایان ۱۳۹۶ رسید. به تبع آن، رشد موجودی سرمایه خالص بهعنوان عامل اصلی تعیینکننده رشد اقتصادی نیز مستمرا کاهش عوامل تاثیرگذار بر نقدینگی یافته است. در نیمه دوم سال ۱۳۹۷ با تشدید موانع تجاری و بانکی و همچنین با افزایش نااطمینانی و ریسک سرمایهگذاری و با توجه به کاهش معنیدار واردات نسبت به سال قبل از آن، همه شواهدی است که نشان میدهد در نیمه دوم سال ۱۳۹۷ روند تشکیل سرمایه در مقایسه با نیمه نخست روندی کاهنده داشته است.
بنابراین در اثر کاهش مستمر تشکیل سرمایه ناخالص اقتصاد، به احتمال زیاد رشد موجودی سرمایه خالص در سال ۱۳۹۸ منفی خواهد بود که این به معنی کاهش ظرفیت رشد است. دومین عامل کاهش رشد اقتصادی، تشدید تحریمهای خارجی است. تشدید تحریمهای خارجی به واسطه ایجاد مانع در صادرات محصول و واردات مواد اولیه و ماشینآلات و ایجاد وقفه در جذب منابع خارجی و همچنین به واسطه ایجاد نااطمینانی در فضای اقتصاد، موجب کاهش رشد اقتصادی شده است. سومین عامل کاهش رشد اقتصادی، برخی سیاستهای نادرست اقتصادی است. سیاستهایی مانند دخالت در قیمتگذاری بنگاهها، ایجاد محدودیتهای صادراتی، تخصیص ارز ترجیحی، تغییرات پیدرپی مقررات تجاری و ارزی و نظایر آن، به تعمیق رکود و کاهش تولید داخل منجر شده است. در مجموع میتوان گفت، رشد منفی و کاهش تولید در اقتصاد ایران ناشی از افت تقاضا نیست. بلکه این کاهش تولید، در اثر کاهش تدریجی ظرفیتهای تولید و استهلاک ظرفیتهای رشد حاصل شده است. افت تولید در اقتصاد ایران، پدیده ناشی از تحولات طرف عرضه اقتصاد است و در اثر عواملی مانند کاهش نرخ سرمایهگذاری یک دهه گذشته، استهلاک ظرفیتهای تولید بنگاهها، ضعف زیرساختهای عمومی، تضعیف نظام تامین مالی اقتصاد و تشدید تحریمهای خارجی بهوجود آمده است.
این نوع از رکود اقتصادی، نیاز به سیاستگذاری خاصی دارد. از آنجا که کاهش تولید در اثر کاهش ظرفیت عرضه رخ داده است، لذا در این شرایط سیاستهای انبساطی مانند افزایش مخارج دولت و خلق پول جدید، نه تنها به افزایش تولید کمک نمیکند بلکه منجر به افزایش تورم خواهد شد. علاوه بر متغیرهای تولید و سرمایهگذاری، قیمتها نیز بهعنوان یکی از متغیرهای کلیدی اقتصاد طی سال ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ دچار بیثباتی و نوسان شدهاند. بیشترین افزایش قیمت در بازار داراییها و پس از آن در اقلام مصرفی رخ داده است. درخصوص روند فزاینده قیمتها و تحولات تورم باید گفت عامل بنیادین و اصلی رشد فزاینده قیمتها، رشد فزاینده نقدینگی طی سالهای گذشته و شکاف انباشته بین رشد نقدینگی و رشد ظرفیتهای تولید در اقتصاد کشور بوده است. طی عوامل تاثیرگذار بر نقدینگی سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶، بهرغم رشد بالای نقدینگی، عواملی مانند بهبود انتظارات، سرکوب نرخ ارز و افزایش سود بانکها، موقتا مانع از انتقال اثر رشد نقدینگی بر رشد قیمتها شده بود. از نیمه دوم سال ۱۳۹۶ به بعد، به تدریج در اثر عواملی مانند کاهش نرخ سود بانکی، خروج آمریکا از برجام، شکلگیری انتظارات منفی، جهش نرخ ارز و افزایش قیمت داراییها، آثار رشد سریع قیمتها در بازارهای مختلف آشکار شد و افزایش قیمتها مستمرا تداوم یافت.
محیط سیاستگذاری: از یک طرف همزمان شدن چالشهای بزرگ اقتصادی مانند کاهش رشد اقتصادی، مساله صندوقهای بازنشستگی، کسری بودجه، بدهیهای انباشته دولت، مشکلات نظام بانکی و نظایر آن و از طرف دیگر بیثباتی بازارها و جهش شدید قیمتها در بازارهای مختلف، منجر به تغییرات پیدرپی سیاستهای اقتصادی شده است. دولت با هدف حفظ رفاه جامعه و ممانعت از گسترش نارضایتی عمومی، سیاستهایی مانند توزیع ارز ترجیحی، واردات کالاهای اساسی، ممانعت از صادرات برخی اقلام، کنترل و دخالت گسترده در قیمتگذاریها، افزایش دستمزدهای اسمی، تثبیت قیمت انرژی، پرداخت زیان سپردهگذاران بانکی و نظایر آن را به اجرا درآورده است. تمامی این سیاستها برخلاف تمایل دولت، در عمل به عمیقتر شدن رکود و تشدید کسری بودجه و افزایش بیشتر نقدینگی منجر شده است. در واقع، واکنشهای دولت، در مواردی به تشدید مشکلات و در مواردی هم به تعویق مشکلات و چالشها منجر شده است.
عوامل پیرامونی: تحولات عوامل پیرامونی و تشدید تحریمهای خارجی منجر به افزایش مشکلات اقتصاد کشور شده است. عهدشکنی و خروج یکجانبه آمریکا از برجام و اراده سست طرفهای اروپایی در جبران این مساله، شرایط سختی برای اقتصاد ایران بهوجود آورده است. میتوان اطمینان داشت با سیاستگذاری مناسب و کاهش آسیبپذیری اقتصاد در برابر تحریم و شوکهای خارجی، در میانمدت امکان بازگرداندن اقتصاد کشور به یک تعادل پایدار هرچند در سطح پایین وجود دارد، ولی با این حال قابل انکار نیست که عوامل پیرامونی در کوتاهمدت منجر به ایجاد مشکلات و تنگناهای جدی در اقتصاد کشور شده است.
چشمانداز کوتاهمدت و اولویتهای سیاستگذاری : شواهد حاکی از تداوم رکود و افزایش تورم در کوتاهمدت است. در این خصوص این نکته بسیار حائز اهمیت است که درنظر داشته باشیم در شرایط حاضر اقتصاد ایران، رکود تولید ناشی از کاهش ظرفیتهای تولید است و افزایش قیمتها نیز ناشی از تحولات عوامل بنیادین و رشد نقدینگی است. نتیجهای که از این دو گزاره میتوان گرفت عوامل تاثیرگذار بر نقدینگی آن است که اولا با سیاستهای انبساطی و تحریک تقاضا امکان بازگرداندن تولید به مسیر بلندمدت وجود ندارد و لازم است ظرفیتهای رشد اقتصادی بازسازی شود؛ ثانیا با سرکوب قیمتها و نرخگذاری امکان کنترل تورم و ثبات قیمتها وجود ندارد و لازم است روند رشد نقدینگی کاهش یابد. با توجه به آنکه کاهش تولید، ناشی از کاهش ظرفیتهای رشد اقتصادی است بنابراین بازسازی این ظرفیتها در کوتاهمدت امکانپذیر نخواهد بود و لازم است دولت از یک طرف از اقداماتی که منجر به تضعیف بیشتر بنگاهها میشود اجتناب کند و از سوی دیگر، به تدریج با تمرکز منابع عمومی بر بازسازی زیرساختهای اقتصادی، زمینه تدریجی خروج از رکود و افزایش رشد اقتصادی را فراهم کند.
به بیان بسیار روشن، در شرایطی که اقتصاد دچار رکود شده و دولت با محدودیت منابع مواجه است، لازم است دولت به جای حفظ رفاه کوتاهمدت جامعه از طریق توزیع منابع محدود، منابع عمومی را صرف بازسازی توان تولید و ظرفیتسازی برای احیای رشد کند. استدلال مشابهی در مورد کاهش نرخ تورم هم وجود دارد. از آنجا که تورم فزاینده فعلی عموما در اثر رشد انباشته نقدینگی بهوجود آمده است، لذا با نرخگذاری و سرکوب قیمتها و ممنوعیتهای صادراتی و امثال آن نمیتوان مانع از افزایش قیمتها شد. کاهش نرخ تورم در کوتاهمدت امکانپذیر نیست و لازم است دولت از طریق اصلاح ساختار بودجه و اصلاح نظام بانکی و افزایش کارآیی سیاستهای پولی، به تدریج رشد فزاینده نقدینگی را مهار و از این طریق تورم را در دورههای آینده کنترل کند. در پایان باید تاکید کرد که طراحی سیاستهای مناسب برای خروج از رکود و مهار تورم در کوتاهمدت، نیازمند درک ماهیت رکود و تورم حاکم بر اقتصاد کشور است. باید در نظر داشت که وضعیت فعلی تورم و کاهش تولید در ایران، با الگوی متعارف تورم رکودی، که در ادوار مختلف در سایر کشورها رخ میدهد، متفاوت است بنابراین لازم است سیاستگذاری مناسب در جهت «حفظ ظرفیتهای تولید»، «جلوگیری از رشد شتابان نقدینگی» و «بازسازی ظرفیتهای رشد اقتصادی» صورت بگیرد.
دیدگاه شما