نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟


حاشیه‌نگاری خواندنی از دیدار نخبگان با رهبرانقلاب/ ماجرای انگشتری که حضرت آقا به آن اشاره کردند+ فیلم

جایی وسط‌های صحبت، آقا ناگهان سکوت می‌کنند. چندثانیه باهمین سکوت می‌گذرد. همه کنجکاو می‌شوند و سرک می‌کشند که علت سکوت ناگهانی آقا را بفهمند که ایشان می‌گویند: یک نفر بیاد و این انگشتر رو به من بده.

به گزارش مشرق ،محمدصالح سلطانی فعال رسانه و دانشجوی دکترای مهندسی صنایع در روزنامه جام جم نوشت: فلسطین جنوبی را تا آخر آخر می‌آید پایین و چندمتر یا شاید هم چند سانتی‌متر مانده به ورودی محوطه‌ دفتر رهبری، می‌زند روی ترمز. صف ورود طولانی شده و زیر نگاه کسانی که منتظر ورود به حسینیه‌اند از تاکسی پیاده می‌شوم. قرار بود هشت‌ونیم جلوی در باشم و فقط سه دقیقه از زمان قرار جلوترم. انتظار برای رسیدن یکی‌دو دوست دیگر، نیم‌ساعتی معطل‌مان می‌کند و همین باعث می‌شود تقریبا یکی از آخرین کسانی باشم که وارد حسینیه می‌شوند.

حالا منم و حسینیه‌ای که ۸۰، ۹۰درصدش پر شده. با سختی در ردیف‌های آخر جایی پیدا می‌کنم که هم مشرف به محل سخنرانی نخبگان باشد و هم جایگاه آقا را قاب بگیرد. برخلاف دیدارهای قبل از کرونا، تمام حسینیه با صندلی پر شده و این یعنی دیگر خبری از روی زمین نشستن نیست. روی همین حساب دیگر نشانی از نرده‌های جداکننده‌ هم نمی‌بینیم و البته ورودی مسئولان و نخبگان هم متفاوت نیست. این میزان برابری باعث می‌شود سر وزرا و وکلایی که مهمان این دیدارند حسابی شلوغ بشود و نتوانند به‌سادگی از کنار حرف‌ها و دغدغه‌های نخبگان عبور کنند. امروز دو وزیر، یک معاون رئیس‌جمهور، یک نماینده‌ رهبری و چند رئیس دانشگاه خود را به حسینیه‌ امام‌خمینی رسانده‌اند تا درکنار نخبگان علمی کشور، چندساعتی مهمان رهبر انقلاب باشند. ساعت حدود ۹ و ۱۵ دقیقه است که سخنران‌ها با کاغذ A۴های لوله‌شده و کت‌وشلوارهای اتوکشیده وارد حسینیه می‌شوند. تعداد دوربین‌های کوچک و جدید در دست فیلمبردارها زیاد است و جز یکی‌دو دوربین ثابت، اکثر تصاویر با این دوربین‌های چابک ضبط می‌شود؛ دوربین‌هایی که امکان خلق نماهای متحرک در فضای کوچک حسینیه را فراهم می‌کنند و کیفیت تصویربرداری دیدار را بالاتر می‌برند. سروشکل حسینیه هم نسبت به گذشته زیباترشده. حدیث پشت سر جایگاه که در پارچه‌ خوشرنگی قاب گرفته شده از امیرالمومنین است که فرموده‌اند: «علم گنج عظیمی است که نیستی و تمام شدن نمی‌پذیرد ». دورتادور دیوارها با کتیبه‌های مزین به ذکر «السلام علیک یا فاطمه الزهرا» پر شده و دوطرف جایگاه هم دو عبارت از زیارت جامعه‌ کبیره نقش بسته: «من عاداکم فقد عادی ا. » و «من والاکم فقد والی ا. ».

لطفا همراه با فرزندان خود تشریف بیاورید

ساعت حدود ۹ و ۳۰ دقیقه است که یک نفر از انتهای حسینیه طلب صلوات می‌کند و یک سید روحانی پشت تریبون می‌رود برای بیان تذکراتی از این جنس که اگر حرفی خطاب به آقا دارید، مکتوب کنید و به ما بدهید تا خدمت ایشان ارائه کنیم و بعد از برنامه، نماز جماعت برقرار است. از سمت خواهران صدای گریه‌ نوزاد می‌آید و به سیاق همیشگی این دیدارها، مادران نخبه همراه با فرزندان‌شان مهمان رهبر شده‌اند. حسینیه در سکوت است و کسی شعار نمی‌دهد یا برای شعاردادن تمرین نمی‌کند. همه منتظرند با حضور آیت‌ا. خامنه‌ای، دیدار رسما آغاز شود. کم‌کم دوربین‌ها روی پرده‌ جایگاه زوم می‌کنند و وقتی همه‌ دوربین‌ها خیره‌ همان یک نقطه می‌شوند، می‌فهمیم ورود آقا نزدیک است. با صدای صلوات جمعیت، آقا وارد می‌شوند و بعد شعار «ما ذوالفقار حیدریم، فداییان رهبریم» در حسینیه طنین می‌اندازد. قاری قرآن، که خودش هم از نخبه‌های علمی مملکت است و دکترای علوم‌سیاسی دارد، مراسم را با آیه‌ ۷۳ سوره زمر آغاز می‌کند. از آن آیه‌هاست که آدم دوست دارد روزی هزاربار زمزمه‌اش کند. عجیب خوش‌آهنگ است و عجیب خوش‌مضمون: «وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّی إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیکمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ» تک‌تک کلمه‌هایش انرژی مثبت تزریق می‌کند به وجود آدم. با یک تصویرسازی بی‌نظیر از روز حساب که روز خوشحالی آدم‌حسابی‌هاست. بوی خوش امید از تک‌تک کلمه‌های آیه بیرون می‌زند. چه انتخاب خوبی برای مطلع دیدار امروز. مجری مراسم را می‌شناسم. محمدرضا قلی‌زاده. از بچه‌های قدیمی دانشگاه تهران و فعال در حوزه ترویج علم‌ و فناوری. دانشجویان جدیدتر، او و تیمش را با رویدادهایی مثل «پیشگام» و «تصمیم‌سازان آینده» می‌شناسند. امروز حسابی به ظاهرش رسیده و برای حضور در پشت این تریبون مهم، تیپ برازنده‌ای را انتخاب کرده. جلسه را بدون شعر و سرود آغاز می‌کند و یکراست می‌رود سر اصل مطلب. چنددقیقه‌ای درباره‌ نقش نخبگان در اداره کشور حرف می‌زند؛ طوری که به نظر می‌رسد انگار او را از فهرست سخنران‌ها فرستاده‌اند به سکوی اجرا. بعد از این‌که حرف‌هایش را می‌زند، دکتر دهقانی فیروزآبادی را دعوت می‌کند برای سخنرانی. پس از قریب به یک دهه، این نخستین باری است که دیدار نخبگان با رهبری بدون حضور دکتر سورنا ستاری برگزار می‌شود. مرد خوشفکر معاونت علمی ریاست‌جمهوری چندماه پیش جای خودش را به یک استاد پرانرژی از دانشگاه شریف داد و امسال این دکتر دهقانی است که اولین سخنرانی دیدار نخبگان را انجام می‌دهد. دهقانی می‌گوید برای ۱۲دقیقه صحبت متن آماده کرده اما فقط شش دقیقه فرصت دارد! قبل از این‌که شروع کند، آقا از او می‌خواهند ماسکش را بردارد. دهقانی در سخنرانی‌اش به جمله‌ای از یک مقاله در نشریه معتبر «نیچر» استناد می‌کند که ادعا کرده مرجعیت علمی ایران در حال بازگشت است و راه مقابله با آن، آشوب و تحریم است. حرف‌های دهقانی درباره‌ نیاز کشور به نوآوری و فناوری‌ است و بر اهمیت تولید ملی هم با این جمله به‌یادماندنی تاکید می‌کند که: بازار ملی، ناموس ملی است. صحبت‌های دکتر دهقانی که تمام می‌شود آقا نکته نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟ کوتاهی دارند و موکداً خطاب به وزرای حاضر در جلسه می‌گویند که توسعه فناوری در کشور کارویژه‌ معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهوری است. فکر می‌کنم این جمله صریح می‌تواند به یک اختلاف قدیمی در بدنه‌ دولت پایان داده و تکلیف بخشی از ماموریت‌های معاونت علمی را تا حد زیادی روشن ‌کند.

کمی گزارش عملکرد چند حرف‌ تخصصی و درخواست‌های خاص

بعد از دهقانی اولین نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟ سخنران پشت تریبون می‌رود. امیر محمدزاده لاجوردی، دانش‌آموخته دکتری مهندسی کامپیوتر شریف که یک دوره پسادکتری را هم در همین دانشگاه گذرانده و البته خیلی زود می‌فهمیم که در حال حاضر معاون وزیر ارتباطات است. متن سخنرانی او بیش از آن‌که سخنرانی یک نخبه باشد، گزارش عملکرد یک معاون وزیر است. محمدزاده آخر صحبت‌هایش از آقا طلب دعا می‌کند و البته عبای آقا را هم به یادگار می‌خواهد. کاش کمی جلوتر نشسته ‌بودم و چهره آقا بعد از شنیدن این درخواست را می‌دیدم! دومین نخبه‌ای که پشت تریبون می‌رود خانم حمیده مجد است؛ برگزیده طرح شهید احمدی‌روشن بنیاد ملی نخبگان. خانم مجد فعال عرصه‌ معدن است و تمام متن سخنرانی‌اش به آسیب‌شناسی مدیریت معادن در کشور اختصاص دارد. حرف‌های تخصصی او مورد توجه آقا قرار می‌گیرد و یکی از موضوعات مطرح‌شده توسط خانم مجد را فی‌المجلس به مسئولین صف اول ارجاع می‌دهند. خانم مجد هم مثل سخنران قبلی (و نادیده پیداست مثل سخنران‌های بعدی) از آقا چند درخواست دارد که یکی از آنها، یک ملاقات حضوری است. آقا هم از کنار این درخواست با شوخی می‌گذرند و به خانم مجد می‌گویند:«حالا فعلا همین نکاتی که اینجا گفتید رو دنبال کنید!»سخنران سوم، محمدجواد شمس‌الدینی. دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران است و دهه‌هشتادی. سخنور است و صدایش شبیه گویندگان رادیو. گریزی به نقش مخرب موسسات کمک‌آموزشی در شکل‌گیری بی‌عدالتی آموزشی می‌زند و از طبقاتی‌شدن آموزش در کشور و سهم بالای ثروتمندان در رتبه‌های برتر کنکور گلایه می‌کند. نسبت به افزایش ظرفیت جذب رشته‌ پزشکی هم منتقد است و این افزایش ظرفیت را با امکانات موجود در دانشگاه‌های کشور ناهمخوان می‌داند. سخنرانی‌اش روان است و در عین توجه به دغدغه‌های تخصصی، برای عموم نخبگان حاضر در جلسه جذابیت دارد. آخر صحبتش هم کانال را عوض می‌کند و با لهجه‌ یزدی، سلام مردم شهر «زارچ» را به آقا می‌رساند. آقا هم متقابلا به مردم زارچ سلام می‌رسانند. شمس‌الدینی هم طلب یادگاری دارد. چیزی در سطح کتابی از کتابخانه شخصی آقا! او چندتا انگشتر هم آورده و می‌خواهد آقا روی آنها دعا بخوانند.

بعد از شمس‌الدینی، محمد تمنایی پشت تریبون می‌رود. دکترای حمل‌ونقل از دانشگاه تربیت مدرس و دانشیار دانشگاه اصفهان. سخنرانی او رسما یک ارائه‌ پژوهشی است! از آسیب‌شناسی صنعت حمل‌ونقل کشور آغاز می‌کند و می‌رسد به یک طرح ابتکاری به نام «شیفت» (شبکه یکپارچه فرآوری و ترابری) که به‌گفته‌ تمنایی می‌تواند برای صنعت حمل‌ونقل در کشور مزیت نسبی خلق کند. تمنایی نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟ با دست پر آمده و وقتی آقا متن کامل طرح «شیفت» را از او می‌خواهند، بی‌معطلی نزد ایشان می‌رود و طرح را تقدیم می‌کند و به تنها کسی تبدیل می‌شود که در دیدار امروز، گفت‌وگویی از نزدیک با آقا داشته است. سخنران بعدی یک خانم است؛ زهرا احتشام. دانشجوی دکتری تعلیم و تربیت دانشگاه تهران. خانم احتشام هم حول رشته‌ تخصصی خودش حرف می‌زند و از تذبذب دولت‌ها در حوزه‌ تعلیم و تربیت گلایه‌ دارد. متفاوت‌ترین پایان‌بندی در میان سخنرانی‌های امروز متعلق به خانم احتشام است. اول سلام دوستانش را که بعضی از آنها ظاهری شبیه دختران مذهبی ندارند، به آقا ابلاغ می‌کند و بعد با بغض از سختی‌های ایستادن در راه حق با وجود زخم زبان‌ها می‌گوید. بعد از آقا می‌خواهد او را با اسم دعا کنند و آقا هم قبول می‌کنند و آخر سخنرانی‌اش، لابد برای این‌که خاطرجمع بشود آقا اسمش را به خاطر سپرده‌اند می‌گوید: زهرا احتشام هستم. بعد از خانم احتشام، محمدنوید قریشی پشت تریبون می‌رود. دانش‌آموخته‌ دکتری مهندسی هوافضای دانشگاه تهران. قریشی هم در حوزه‌ تخصصی خودش حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و درمیان این حرف‌ها البته یک پیشنهاد دارد. پیشنهاد او مربوط می‌شود به جای خالی صنعت فضایی در سیاست‌های کلی برنامه هفتم توسعه. قریشی از آقا می‌خواهد یک بند مرتبط با این صنعت را وارد سیاست‌های کلی برنامه هفتم کنند که رهبر درپاسخ می‌گویند امکان این کار نیست، چون سیاست‌های برنامه هفتم ابلاغ شده اما به قریشی اطمینان می‌دهند که این موضوع را از طریق دیگری دنبال کنند. درخواست قریشی از آقا در انتهای صحبتش یک انگشتر است و یک کتاب از کتابخانه‌ شخصی آقا که البته عنوانش را هم از پیش مشخص کرده. قریشی نهج‌البلاغه‌ای از کتابخانه‌ شخصی آقا می‌خواهد. در نهایت می‌رسیم به آخرین سخنران؛ وحید ضرغامی. دکترای نانوتکنولوژی. محور صحبت‌های او «مردمی‌سازی اقتصاد دانش‌بنیان» است و برای ورود مردم به این عرصه پیشنهادهایی ارائه می‌کند.

نخبه؛ خلاق امید

حدود ساعت ۱۱و۱۰ دقیقه سخنرانی‌ها تمام می‌شود و آقا شروع می‌کنند. حضور نخبگان را «خلاق امید» می‌دانند. خلاق هم که می‌دانید، همان «خلق» است در وزن «فعال» که ترجمه‌ تحت‌اللفظی‌اش می‌شود بسیار خلق‌کننده. تاکید می‌کنند که نخبه یکی از مهم‌ترین ثروت‌های انسانی کشور است و از دست رفتن نخبگان، خسارت. می‌گویند «باید با رفتار کریمانه با نخبگان به عنوان ثروت عظیم ملی، در مراقبت از این ثروت تعیین‌کننده و افزایش آن، به‌جد تلاش کنیم.» بعد گریزی به نقش و کارکرد دانشگاه در کشور می‌زنند و می‌گویند دانشگاه نگذاشت ما محتاج غربی‌ها باشیم. بعد چند مثال از پیشرفت‌های علمی کشور می‌زنند. از معجزه‌ای به نام «رویان» که این بار هم مثل همیشه آقا با افتخاری عمیق از این موسسه و بنیانگذار افسانه‌ای‌اش، دکتر کاظمی‌آشتیانی یاد می‌کنند تا ساخت ربات انسان‌نما در دانشگاه تهران و بعد: «نخبگان دانشگاهی ما بدون هیچ مبالغه، موجب آبروی ایران هستند و در هر زمینه‌ای دانشمندان ما ورود و تمرکز کردند، تحسین مجامع علمی جهان را برانگیختند؛ بنابراین هم باید دیگران قدر شما را بدانند هم خودتان و من نیز بسیار قدردان شما هستم.»

صحبت‌های آقا ادامه دارد و به تعریفی متفاوت از نخبه می‌رسد. «انسان‌های باهوش که از استعداد و علم خود در جهت ساخت سلاح اتمی و سلاح شیمیایی یا ابزارهای جاسوسی استفاده کرده‌اند، نخبه نیستند. نخبه آن انسان صاحب استعداد و پرتلاش است که از هدایت الهی بهره گرفته است.» بعد هم گریزی می‌زنند به کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» از جواهر لعل نهرو. و بعد هم گلایه‌ای پدرانه که «متاسفانه شما کم کتاب می‌خونید!» و باز معرفی کتابی دیگر. این بار «سرگذشت استعمار». اثری خوشخوان و روان از مهدی میرکیایی که حوزه هنری منتشر کرده.

جایی وسط‌های نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟ صحبت، آقا ناگهان سکوت می‌کنند و به جایی روی زمین خیره می‌شوند. چند ثانیه با همین سکوت می‌گذرد. همه کنجکاو می‌شوند و سرک می‌کشند که علت سکوت ناگهانی آقا را بفهمند که ایشان می‌گویند: یک نفر بیاد و این انگشتر رو به من بده. بعد از دیدار می‌شنوم که ظاهرا انگشتر، همان انگشتر ازدواج آقاست که در مستند غیررسمی۴ و خطاب به شهرام شکیبا داستانش را مفصل تعریف کرده‌اند.

بحث حمایت از نخبگان که وسط می‌آید آقا تاکید دارند که حمایت فقط به معنای پول‌ دادن به نخبگان نیست. ایشان اصلاح شاخص‌های ارزیابی نخبگان و استادان را هم مطالبه می‌کنند و می‌گویند معیار ارزیابی باید حل مسائل کشور باشد، نه مقاله‌ دادن. یعنی می‌بینیم روزی را که به‌جای سایتیشن و h-index و ژورنال، کلیدواژه‌های دیگر و بهتری در محافل آکادمیک کشور شنیده شود؟ آخرین فصل از صحبت‌های رهبر به یک تحلیل کلان از احوالات کشور مرتبط است. ایشان روزهایی را به یاد می‌آورند که برخی موجهان و سیاستمداران کشور، فکر می‌کردند نظام در لبه‌ پرتگاه است. «بعد از رحلت امام در سال ۶۹ عده‌ای که در بین آنها افراد موجه و باسابقه نیز حضور داشتند در اعلامیه‌ای گفتند نظام در لبه‌پرتگاه است.» یا مثلا نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟ سال ۸۲ که در اوج قدرت یکدست اصلاح‌طلبان، برخی نمایندگان مجلس وقت نامه‌ای به تعبیر آقا «غیرمنصفانه» نوشتند که بنا به گفته‌ رهبری: «در آن نامه سوالاتی از من پرسیدند که جوابش را باید خودشان می‌دادند. چون دولت و مجلس دست خودشان بود.» خلاصه‌ حرف آقا در بخش پایانی صحبت‌هایشان این است که ادعای «نظام در لبه‌ پرتگاه است» عمری به اندازه‌ خود نظام دارد و گذشت چهاردهه از انقلاب اسلامی، عیار این ادعا را خوب نشان داده. البته آقا تاکید می‌کنند «هرگز نقاط ضعف را انکار نکرده‌ایم و دراین باره ما بیش از همه در جلسات رمضانی مسئولان نظام و در جلسات خصوصی تذکر داده‌ و بارها گفته‌ایم عقب هستیم. اما واقعیت قابل توجه این است که جمهوری اسلامی حرکت پرشتابی را که از انتهای قافله آغاز کرده بود ادامه داده و امروز به نزدیکی‌های جلوی قافله رسیده است.» نزدیک اذان ظهر آقا با دعا جلسه را تمام می‌کنند و ما هم آماده می‌شویم برای نماز جماعت بیرون حسینیه. حدود ۴۵۰ نخبه‌ علمی، استاد و دانشجو، امروز مهمان رهبرشان بودند تا درباره‌ آینده حرف بزنند. درباره‌ آینده و امید و ایران. برای فردایی که می‌دانیم روشن است.

گاردین: سلمان رشدی یک چشم و نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟ یک دستش را از دست داد

سرویس سیاسی - گاردین در ادامه نوشت: میزان کامل جراحاتی که به رشدی وارد شده بود، تا کنون مشخص نبود. اما اندرو وایلی، مدیربرنامه او در گفت‌وگویی با روزنامه ال پائیس شرح داد که این حمله تا چه اندازه جدی بوده و زندگی او را دگرگون کرده است.

به گزارش سرویس سیاسی برخط نیوز به نقل از فرارو - روزنامه گاردین با استناد به اظهارات مدیر برنامه سلمان رشدی، گزارشی از وضعیت سلامتی او پس از مورد حمله قرار گرفتن در نیویورک ارائه داد.

به گزارش ایسنا، روزنامه گاردین در گزارشی درباره وضعیت جسمانی سلمان رشدی، نویسنده مرتد کتاب «آیات شیطانی» که در مردادماه طی سخنرانی در یک رویداد فرهنگی در نیویورک با ضربات چاقو مورد حمله قرار گرفته و روانه بیمارستان شده بود، نوشت: مدیر برنامه سلمان رشدی تایید کرد که او بینایی یک چشم و کارایی یک دستش را پس از حمله ای که دو ماه پیش به او شد از دست داده است.

گاردین در ادامه نوشت: میزان کامل جراحاتی که به رشدی وارد شده بود، تا کنون مشخص نبود. اما اندرو وایلی، مدیربرنامه او در گفت وگویی با روزنامه ال پائیس شرح داد که این حمله تا چه اندازه جدی بوده و زندگی او را دگرگون کرده است.

در این گزارش آمده است: به گفته وایلی، «زخم های او عمیق بوده اند اما او بینایی یک چشمش را نیز از دست داده است. او سه زخم عمیق در گردنش داشت. یک دستش از کار افتاد چون رشته های عصبی بازویش قطع شده بود. او ۱۵ زخم دیگر نیز در ناحیه سینه و نیم تنه دارد. بنابراین، حمله بی رحمانه ای بود.

طبق گزارش گاردین، مدیربرنامه رشدی بدون این که بگوید او هنوز در بیمارستان بستری است یا نه، گفته است که مهم ترین چیز این است که او زنده می ماند.

در این گزارش مطرح شد: وایلی همچنین اشاره کرد که او و رشدی، پیش تر درباره امکان چنین حمله ای در گذشته صحبت کرده بودند.

در بخش دیگری از این گزارش آمده است: دو هفته پیش از این حمله، رشدی در گفت وگویی گفته بود که احساس می کند زندگی «دوباره عادی» شده است و ترس یک حمله دیگر چیزی متعلق به گذشته است.

هادی مطر، ضارب ۲۴ ساله رشدی پس از این حمله بازداشت شده و جلساتی در دادگاه برای رسیدگی به اتهام او تشکیل شد.

چرا تجمع‌ ایرانیان خارج‌‌ نشین گسترده بود؟

چرا تجمع‌ ایرانیان خارج‌‌ نشین گسترده بود؟

به عنوان یک ایرانی که چند ماهی میشه که خارج نشین شدم میخوام شناختم از کامیونیتی ایرانیان خارج از کشور رو با شما در میون بگذارم.

برخلاف کلیشه های رایج، عُمده ایرانی های خارج عملا به فعلگی مشغولن و کار یدی میکنن.

از pizza delivery گرفته یا شستن ظرف در رستوران ها و کارگری و.
اینکه گفته میشه ایرانی های خارج اکثرا از قشر بورژوا و ثروتمند هستن و در BMW وVolvo سهام دار هستن و کار میکنن رو بریزید دور.

در این مدت، من ایرانی های زیادی در سوئد، دانمارک، ایتالیا، فرانسه، سوییس و آلمانی که خودم توش زندگی میکنم دیدم. اکثرا از کار زیاد و سرسام آور و حقوق ناکافی ناراضی هستن (مثل خودم) و با حقوقی که دارن عملا به هیچ بخش از زندگی شون نمیتونن رسیدگی کنن و همیشه بدهکار هستن.

حاشیه نریم چرا ایرانی های خارج از کشور این بار تا این حد گسترده سر قضیه #مهسا_امینی تجمع کردند؟ این اتفاق زمینه های اقتصاد سیاسی(political economy)داره یعنی کنش های سیاسی ای که این مدت از این کامیونیتی خارج نشین دادیم کاملا معطوف به اقتصاده و ربطی به مهسا امینی نداره.

فشارهای اقتصادی در اروپاو کانادا (انصافا در امریکا کمتر) در سه سال اخیر (و به طور چشمگیر در چند ماه اخیر) به اوج خودش رسیده ایرانی هایی که تا قبل از اومدن به اینجا یک dream land تام و تمام از غرب ساخته بودن سرخورده تر از همیشه هستن و به دنبال روزنه ای برای نجات میگردن.

از طرفی وضعیت اقتصادی ایرانی های خارج از کشور روز به روز در حال وخیم تر شدنه. تقریبا اکثر پس اندازها از دو سه هزار یورو تجاوز نمیکنه و عملا جز گوشی و پیراهنی که بر تن دارن مالک چیزی نیستن حقوق ناکافی باعث شده تمامی آتراکسیون ها و نکات ظاهری جذاب غربی برای آنها رنگ ببازه.

در این بین ناگهان فوت #مهسا_امینی بدل به مقوله ای سیاسی و امنیتی میشه و دائما رسانه های نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟ جریان اصلی سقوط نظام رو امری قریب الوقوع معرفی میکنن اینجاس که زمینه های اقتصادی ایرانی ها، نقطه عزیمتی (departure point) میشه برای کنش های سیاسی کف خیابان های اروپا و کانادا.

مشاهدات میدانی و گفتگوی هام با این ایرانی های معترض در چندین شهر در اروپا من رو به این باور قطعی رسوند که این سمپاتی ها و اظهار دلسوزی ها به هیچ عنوان برای فوت #مهسا_امینی نبوده اینها به این دلیل تجمع کردن که از حقوق کم و کار طاقت فرسا خسته شدند و.

و فکر میکنن اگر در ایران نظام سیاسی چینج بشه اینها میتونن به وطن برگردن و از رانت پوشالی و دروغین "ایرانی نخبه خارج از کشور" استفاده کنن و افسار امور حاکمیت جدید رو دست بگیرن یا دست کم به جایگاه های شغلی بهتری نسبت به چیزی که الان در غرب هستن برسن.

اما نکته حائز اهمیت و طلایی من در مشاهدات میدانیم در این تجمعات حتی یک ایرانی بورژوا و سرمایه دار در بین مردم مشاهده نکردم. عدم شرکت این جامعه کوچک از ایرانی ها که از قضا متمول هم هستن مهر تاییدی هست بر زمینه "اقتصاد سیاسی" که خدمتتون عرض کردم.

بله #مهسا_امینی بهانه بود و ایرانی های کم برخوردار خارج از کشور بوی کباب به مشامشون رسید و براندازی نظام رو به عنوان روزنه ای برای خلاصی از اقتصاد ناپایدار اروپا و کانادا دیدند غافل از اینکه داشتن واسه شون خر داغ میکردن و همچنان باید به شستن ظرف ادامه بدن.

شجاعی‌زند:اعتراضات اخیر به دنبال فروپاشی است!/ فاضلی: مردم را تحقیر کرده اید

اقتصادنیوز: ارگان دولت میزگردی را با عنوان «گفتمان مطالبه گری» با حضور نعمت الله فاضلی انسان شناس و علیرضا شجاعی زند جامعه شناس برگزار کرده است.

شجاعی‌زند:اعتراضات اخیر به دنبال فروپاشی است!/ فاضلی: مردم را تحقیر کرده اید

به گزارش اقتصادنیوز بخشهایی از اظهارات این دو استاد دانشگاه در ادامه می‌آید:

نعمت‌الله فاضلی: در این روزهای پرچالش همواره این پرسش را از خود می‌پرسم که آیا اساساً «گفت‌وگو» در این شرایط محلی از اعراب دارد؟ آیا به عنوان معلم می‌توانم در گفت‌وگو با شما، صدایی را نمایندگی کنم؟ و اصلاً آیا این صدا شنیده می‌شود؟ گفت‌وگو در جامعه ما دشوار شده است. به همین دلیل ابتدا باید از خودمان بپرسیم که نفس این گفت‌وگو، مطالبه‌گری است یا نه؟ حداقل برای من این گفت‌و‌گو شکلی از بیان مطالبات جامعه معترضان است.

علیرضا شجاعی‌زند:برخلاف شما که از انسداد و دشواری گفت‌وگو در جامعه حرف می‌زنید، معتقدم ما همیشه خصوصاً در ساحت علم با هم گفت‌وگو کرده‌ایم.

فاضلی: نمی‌توانیم وانمود کنیم که این روزها اتفاقی نیفتاده است؛ بنابراین باید خود را در برابر این پرسش قرار دهیم که به عنوان میانجی و در قالب گفت‌وگوی عقلانی چقدر می‌توانیم به فهم این مطالبات و راه‌های طرح آن کمک کنیم؟ و چقدر می‌توانیم بر حاکمیت، در مواجهه‌اش با اندیشه‌های تازه و تغییر در سیاست‌ها و گفتمانش، اثرگذار باشیم؟

شجاعی‌زند: لزومی ندارد در اتفاقات اخیر حتماً یکی از طرف‌های ماجرا باشیم. شاید بتوان جوانب مختلف ماجرا را تحلیل کرد و برای رفع و کاهش عوامل پدیدآورنده آن کمکی کرد. البته شما هم می‌توانید رویکرد انتقادی خودتان را داشته باشید. به دو دلیل مشخص با کسانی که رویکرد انتقادی و حتی اعتراضی به اوضاع دارند، همدل و هم‌سخن هستم؛ نخست اینکه معتقدم منتقدان عموماً انسان‌های فعالی هستند. وجود چنین دغدغه‌مندانی در جامعه، موهبت است و فی‌نفسه ارزشمند؛ چرا که نشان‌ می‌دهد کسانی هستند که نسبت به مسائل عمومی جامعه حساس‌اند و نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند؛ حتی اگر درکی سطحی از آن داشته ‌باشند یا به خطا بیفتند. معتقدم کسی که اهل نقد و اعتراض است، انگیزه‌های مصلحانه دارد و این، ارزشمند است. دوم اینکه، برخی از این نقدها احتمالاً می‌توانند در بهبود اوضاع مؤثر واقع ‌شوند؛ به همین دلیل باید از آنها استقبال کرد. بنابراین کسانی را که نقد و مطالبه و اعتراض‌ دارند، صرف‌نظر از مصداق و موضوع‌شان، تحسین می‌کنم.

فاضلی:از دهه 70 جنبش‌های جدیدی در ایران شکل گرفت؛ در دوره اصلاحات «جنبش دموکراسی‌خواهی» سپس در سال 78 «جنبش دانشجویی»، سال 88 «جنبش سبز»،‌ سپس اعتراضات 96 و 98 را شاهد بودیم که در تمام آنها «مسأله‌های ایران» مطرح شدند. مثلاً در جنبش دموکراسی‌خواهی گسترش مشارکت و توسعه سیاسی مطالبه شد و بعد «جنبش محیط زیستی» هم به آن اضافه ‌شد. بعد بحران‌های اقتصادی نیز بر آن بار شد و سال‌های 96 و 98 جنبش طبقات "کمتربرخوردار" شکل گرفت و مطالبات اقتصادی مطرح‌ شد. در کنار همه این جنبش‌ها و اعتراضات، گفت‌وگوها هم در تلویزیون و شبکه‌‌های اجتماعی شکل می‌گرفت. تحلیل مجموعه این روندها، ما را با این پرسش مواجه می‌کند که چقدر سامان سیاسی جامعه ما همپای این مطالبات خودش را تغییر داده و پاسخگوی این مطالبات شده ‌است؟ چقدر از این مطالبات شنیده نشده است؟ گاهی واکنش‌ها خشونت‌آمیز بود و نتیجه برعکس داشته و بسیاری از مسائل ما در حوزه دموکراسی‌خواهی، محیط زیستی و حتی اقتصادی حادتر شد و ناکارآمدی‌ها حل نشد.

مشارکت سیاسی همچنان پایین است، زندگی عادی مردم روان‌تر نشده،‌ مطالبات زنان پاسخ مناسب پیدا نمی‌کند، زندگی خصوصی، سلیقه‌ها، ذائقه‌ها و تفاوت‌ها جایگاه مناسبی در سیاست‌ها پیدا نمی‌کند، تفکیک نهادی پذیرفته نمی‌شود و مرزهای میان اقتصاد، دانشگاه، آموزش و سیاست دائماً نقض می‌شود و استقلال نهادی به رسمیت شناخته نشده و تشدید هم می‌شود، اینجا است که مسائل انباشته ‌شده ما را به سمت «مسأله شدن ایران» پیش می‌برد.

اگر آزادی آکادمیک بیشتر شده و مداخله حکومت در دانشگاه اصلاح می‌شد،‌ مشارکت سیاسی مردم افزایش پیدا می‌کرد، احزاب شکل واقعی‌تری پیدا می‌کردند، بحران‌های زیست‌محیطی کاهش پیدا می‌کرد، اقتصاد روند رو به بهبودی می‌داشت و جامعه زنان، جوانان، اقلیت‌های مذهبی و قومی افق روشنی را برای خود متصور می‌شدند آنگاه حل «مسائل ایران» را پیش‌رو داشتیم نه «مسأله شدن ایران» را! اما وقتی سازوکارهای مطالبه‌گری درست عمل نمی‌کند،‌ رسانه‌ها و ساختار فرهنگ و سیاست به «تکثرگرایی» پایبند نیستند و تنها گروه خاصی را نمایندگی می‌کنند و از طرف دیگر با ناکارآمدی‌هایی هم مواجه هستیم، اینجا است که «مسأله ایران» شکل می‌گیرد. منکر دخالت عوامل جهانی در شکل‌گیری این امر نیستم. اما می‌خواهم از شما بپرسم که چرا اساساً «مسأله ایران» شکل گرفت؟

راه مواجهه با مطالبات جدید این است که «چرخش گفتمانی» در نظام سیاسی صورت گیرد. در چرخش گفتمانی چند اتفاق باید رخ دهد و یکی از مهم‌ترین آنها «تکثرگرایی» و «پذیرش تفاوت‌ها» است. تفاوت‌های قومیتی، ‌فرهنگی، زنان و جوانان و. به رسمیت شناخته شوند و معنای آن، این است که در سیاست‌های آموزشی، فرهنگی، رفاهی تجدیدنظری صورت گرفته و تفاوت‌ها برجسته شود. به جای «خشونت گفتمانی» که موجب تحقیر و به حاشیه راندن گروه‌هایی از جامعه می‌شود حقوق شهروندی برابر آنان را به رسمیت بشناسیم.

شجاعی‌زند: چه شاهدی بر ادعای خود دارید که تا به امروز این برابری و حقوق شهروندی رعایت نشده است؟

فاضلی: شواهد بسیاری دارم و چند کتاب در این زمینه نوشته‌ام و مقالات مفصل در این‌باره دارم. ما به‌طور سیستماتیک به طرد اجتماعی اقلیت‌ها و تفاوت‌ها می‌پردازیم.

شجاعی‌زند: با وجود همه پیشرفت‌هایی که در موقعیت‌ اجتماعی زنان از جمله بالا رفتن سطح تحصیلات و کسب تخصص در زمینه‌های مختلف و حضور اجتماعی و سیاسی و دستیابی به مناصب مدیریتی زنان صورت گرفته است، آیا همچنان به «طرد اجتماعی» آنان باور دارید؟!

فاضلی: بله. «سیاست پذیرش تفاوت‌ها» به این معنا نیست که در زمینه توسعه و رفاه اجتماعی اتفاقی نیفتاده است؛ بلکه بدین معنا است که این پیشرفت‌ها در کنارهمان خشونت گفتمانی رقم خورده ‌است.

شجاعی‌زند: «خشونت گفتمانی» به چه معنا است؟ نمی‌شود به‌راحتی از این تعابیر استفاده کرد. باید برای ادعای خود در مناسبات قومی و مناسبات جنسی و در دانشگاه شواهد و آمارهایی ارائه دهید.‌ دانشگاه‌های ما اتفاقاً بیش از آنکه در موضع دفاع از دولت‌ها باشند، مواضع مستقل و انتقادی دارند. در موارد بسیاری حتی بیش از وفاداری به گفتمان جمهوری اسلامی، به گفتمان‌های رقیب آن گرایش دارند. اتفاقاً یک جریان قوی‌ در دانشگاه‌ها هستند و در تمامی ادوار هم به فعالیت خود ادامه داده و می‌دهند. این چه «گفتمان خشونتی» است که نخواسته یا نتوانسته این صداها را سرکوب کند؟

آنچه که از صحبت‌های شما و آثارتان استنباط می‌کنم این است که شما، هنوز نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟ درگیر «مسائل ایران» هستید و به مرحله «مسأله دیدن ایران» نرسیده‌اید. چون به‌دنبال راه‌حل هستید؛ حتی آنجا که از «چرخش گفتمانی» برای حل مسائل حرف می‌زنید هم، درگیر «مسائل ایران» هستید. وقتی کسی در مسأله‌ای غور می‌کند و جوانب را می‌شکافد و راه‌حل‌هایی ارائه می‌دهد و تلاش می‌کند آنها را به گوش کارگزاران و سیاستگذاران برساند، نشان می‌دهد که درگیر «مسائل ایران» است.

فاضلی: مطالبه‌گری در جامعه امروز و فردای ما وقتی امکان‌پذیر است که «چرخش گفتمانی» به‌وجود آید.

شجاعی‌زند: در چهار دهه از عمر جمهوری اسلامی در ایران، چند گفتمان بر مسند قدرت نشسته‌اند. پس چطور از فقدان چرخش گفتمانی حرف می‌زنید؟ مگر اینکه منظورتان چیزی فراتر از این باشد.

فاضلی: هر وقت که جامعه احساس کند مجبور نیست در «دایره دروغ» زندگی کند، چرخش گفتمانی محقق‌ شده است. منظور از زندگی در «دایره دروغ» این است که «خود بودن» به رسمیت شناخته نمی‌شود؛ سلیقه موسیقایی، سلیقه زیبایی‌شناختی، سلیقه مدیریت بدن و. افراد متفاوت جامعه به رسمیت شناخته نمی‌شود.

شجاعی‌زند: «خود بودن» خواسته بسیار نیک و بجایی است. انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی هم اتفاقاً در مسیر همین «خود بودن» شکل‌ گرفته است. سؤال اما اینجاست که چرا گرایش و تقلید از فرهنگ مسلط غربی را که دل برخی از جوانان ما را برده، مصداقی از «خود بودن» می‌پندارید؟ چرا «خود بودن» را صرفاً در مخالفت با جمهوری اسلامی تعریف می‌کنید و به خاستگاه و عقبه آنکه «گفتمان مدرن» و تقلید از فرهنگ غربی است، توجهی ندارید؟

فاضلی: باید اجازه دهیم که مردم در «دایره حقیقت» زندگی کنند. اکنون بسیاری در «دایره کتمان» زندگی می‌کنند؛ نوع پوشش، سبک زندگی، سلیقه موسیقایی و. خود را کتمان می‌کنند.

شجاعی‌زند: چه کتمانی؟! اکنون یک رسانه دولتی از شما خواسته که بیایید و حرف‌تان را بزنید و خودتان باشید. اگر بنا بر کتمان بود، دیگر نیازی به نشاندن بنده و شما در مقابل هم نبود. «خود بودن» مورد نظر شما را هم می‌شود کمابیش در کف خیابان مشاهده کرد؛ انواع تیپ‌ها و سبک‌های پوشش‌ و انواع سبک‌های زندگی و انواع سلایق و پسند و ناپسندها در جامعه ما وجود دارد. در عین حال حسب اقتضائات حاکم بر زندگی جمعی، چهارچوبی دارد و حدی بر آن مترتب شده است.

فاضلی:‌ گفتمان رسمی ما این «خود بودن» را همراه با «به حاشیه راندن» تَحَمُل می‌کند. شاید بتوان برآمدن شعار «زن، زندگی، آزادی» در اعتراضات اخیر را هم در همین راستا تفسیر کرد.

شجاعی‌زند: اگر اعتراضات را تنها به این شعار فرو بکاهید، به کل این جریان اهانت کرده‌اید و مسائل و مطالبات آن را به اهداف تجزیه‌طلبانه یک گروه خاص تقلیل داده‌اید. برخلاف شما که اصرار دارید با استناد به این قبیل نشانه‌ها، به آشوب‌های اخیر‌ وجاهت «فرهنگی» بدهید و از آن با عنوان «جنبش» یاد کنید؛ معتقدم این حرکت‌ها نه با مشخصه‌های یک «جنبش اعتراضی» تطابق دارد و نه خاستگاه و وجاهت «فرهنگی» دارند. مسأله نه مربوط به پوشش و حجاب است و نه مربوط به زن و سبک زندگی خود را داشتن. مسأله، جمهوری اسلامی است؛ مسأله، ایران است.

اعتراضات اخیر تمایزات بسیاری با نمونه‌های قبلی دارد. از این جهت که فاقد هرگونه بنیان فکری و گفتمان سیاسی است؛ فاقد رأس و بدنه است و با وجود گستردگی جغرافیایی، نتوانسته مردم را با خود همراه‌ کند. این، به‌دلیل ناپایداری و خشونت جاری در آن است. عجیب است که شما از آن با عنوان «جنبش فرهنگی» یاد می‌کنید.

کسانی پیش‌تر گفته‌اند که «اعتراضات، هسته جنبش است». بر این اساس، اعتراضات بهانه است و قرار است با فضاسازی در اطراف آن، جمعیت بیشتری را به کف خیابان آورند و سطح خواسته‌ها و مطالبات را به‌تدریج بالا ببرند تا به یک جنبش بزرگ با اهدافی راهبردی‌تر بدل شود؛ جنبشی که می‌تواند مقدمه یک حرکت انقلابی برای فروپاشی باشد.

می‌خواهم بگویم اگر تعیین تکلیف نکنیم که در کجا ایستاده‌ایم و مطالبات ما از چه سنخی است، انتظارات و توقع ما از اعتراضات هم عوض می‌شود. اعتراض را دیگر به مثابه «موضوعی» که باید بدان توجه کرد و روی آن کار کرد و زمینه‌های آن را برطرف کرد، نمی‌بینیم؛ اینها «طریقیت» پیدا می‌کنند برای منظورهای دیگر.

فاضلی: شما «صداها» و «مسأله‌ها» را به حاشیه می‌برید و سعی می‌کنید با ارائه تصویری بزرگ‌تر، معترضان را معاندین جمهوری اسلامی جلوه‌ دهید که قصدشان نابود کردن حکومت است. این بدیهی است که انقلاب از ابتدا مخالفانی داشته و همچنان نیز دارد. موضع من توضیح ساز کار مخالفان نیست. در مقام یک دانشگاهی که در ایران زندگی می‌کنم،‌ حرف می‌زنم و معتقدم در یک روند تدریجیِ تاریخی لایه‌های متعدد جنبش‌ها و اعتراضات شکل‌ گرفته‌اند ولی متناسب با مطالباتی که در جریان این اعتراضات طرح شده، تغییراتی در گفتمان رسمی صورت نگرفته‌ است و پاسخ مکفی به مطالبات داده نشده‌ است.

به گفتمان سیاست تفاوت و تحقیر اشاره ‌کردم. وقتی ما یک سیستم گزینش درست می‌کنیم و به نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟ طور سیستماتیک از افراد درخصوص اعتقادات شخصی‌ و زندگی خصوصی‌شان سؤال می‌کنیم آشکارا به تحقیر اجتماعی افراد می‌پردازیم. برای شمای نوعی که صد‌درصد با سیستم سازگاری دارید، این تحقیر نیست اما برای کسی که متفاوت است یا حتی کسی که لزومی نمی‌بیند که حکومت در مورد زندگی خصوصی‌اش کنجکاوی کند،‌ تحقیر محسوب می‌شود. معتقدم آرمان «زن، زندگی، آزادی» صرف‌نظر از پیشینه‌ای که دارد یک آرمان اجتماعی و فرهنگی است که از درون تحولات جامعه بیرون آمده‌ و اگر می‌خواستیم مطالباتی را که از دل این تحولات شکل گرفته‌اند با مفاهیم دیگری صورت‌بندی کنیم، باز به همین محتواها می‌رسیدیم.

بپذیریم که تحولاتی در سطح جامعه ایران رخ داده و پژوهش‌های پیمایشی و کیفی هم در ایران نشان می‌دهد که ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه در فرایندی تدریجی تغییر کرده‌اند و نیاز جامعه به داشتن سبک زندگی جدید برجسته شده است. منظور از «سبک زندگی جدید» به رسمیت شناخته شدن عرصه خصوصی است؛ بدین معنا که حکومت نوع موسیقی شهروندان را تعیین نکند، در مدیریت بدن مداخله نکند، به روابط بین‌فردی ورود نکند.

رونق بازار خرید و فروش فیلترشکن/ وی پی ان یک میلیون و 700 هزار تومان!

اینترنت

این روزها یک سر معاملات در فروشگاه‌های موبایل مربوط به فیلترشکن است. هر چقدر بازار کسب‌وکارهای آنلاین کساد است، بازار خرید و فروش فیلترشکن رونق دارد. فروشندگان می‌گویند روزانه ده‌ها مشتری دارند. هر فیلترشکن از ۱۵۰ هزار تومان تا یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان به فروش می‌رود. حالا امروز وزیر ارتباطات گفته در تلاش‌اند تا فروش فیلترشکن را هم جرم‌انگاری کنند.

به گزارش تجارت‌نیوز، تا همین یک ماه پیش اغلب معاملات پاساژهای خریدوفروش موبایل، مربوط به فروش و تعمیرات آن و گاهی نصب نرم‌افزارهای کاربردی بود. حالا خرید و فروش فیلترشکن (vpn) یک سر معاملات روزانه این پاساژ‌ها را شکل می‌دهد. بازاری پررونق برای وی‌پی‌ان‌ فروش‌ها در مقابلِ کسادی بازار کسب‌وکارهای آنلاین.

حدود یک ماه از قطعی اینترنت و فیلترینگ می‌گذرد. حالا دیگر فرستادن یک پیام در در شبکه‌های اجتماعی مانند واتس‌اپ و ایسنتاگرام کاری است طاقت نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟ فرسا. باید هفت خوان را گذراند تا بتوان یک فیلم چند ثانیه‌ای را در اینستاگرام مشاهده کرد. شرایطی که دکان هزاران شغل آنلاین را بست و برخی دیگر را نیز در آستانه تعطیلی قرار داده است.

این روزها صفحه بسیاری از گوشی‌ها حاوی چند فیلترشکن است؛ چه صاحب کسب و کار باشد چه کاربری که فقط بخواهد ارتباطات معمولی و روزمره‌اش را با اطرافیانش داشته باشد. اما فیلترشکن‌ها هم یکی پس از دیگری غیرفعال می‌شود. البته مانند بسیاری از موارد ممنوعه دیگر، بازار آن به موازات فیلترینگ شکل گرفته است.

فیلترشکن در بازار چند؟

یک فروشنده فیلترشکن می‌گوید: «مشتری‌ زیاد دارم اما نمی‌توانم به همه اعتماد کنم. ممکن است مامور باشد. دردسر می‌شود.» نمی‌توان بیشتر از این با او وارد جزئیات شد چرا که سوالات بیشتر را پای مامور بودنتان می‌گذارد. شاید برخی به یاد چند دهه قبل بیفتند که برای پیدا کردن یک نوار کاست یا ویدئو راهی بازار ممنوعه‌اش می‌شدند و آن را لای کاغذ و پارچه با ترس و لرز به خانه می‌بردند.

او می‌گوید: «برای گوشی‌ها ایفون فیلترشکن سه ماهه، ۶ ماهه و یک ساله به ترتیب ۴۰۰ هزار تومان، ۶۰۰ هزار تومان و یک میلیون تومان می‌فروشم. اکانت ۶ ماهه نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟ و یک ساله دو کاربره است. دو کاربر می‌توانند به آن وصل شوند.» امروز هم عیسی زارع‌پور، وزیر ارتباطات درباره فروش فیلترشکن گفت: «فروش آن غیرمجاز است و متاسفانه هنوز جرم‌انگاری نشده است. در تلاشیم که جرم‌انگاری شود.»

راسته خیابان جمهوری در تهران را که بروید، به پاساژهای معروف معاملات موبایل می‌رسید. پاساژ هشت طبقه‌ معروف را که بگردید، فروشندگانی هستند که فیلترشکن می‌فروشند. آنها که نمی‌فروشند هم آدرس دوستانشان را می‌دهند و می‌گویند: «برو آنجا کارت راه بیفتد.» غافل از اینکه همین نسخه‌های فروشی را هم ممکن است پس از چند روز سرور آن را بزنند و قطع شود. به عبارتی کار خریدار موقت راه می‌افتد و دوباره سر از همین بازار درمی‌آورد.

یکی از فروشندگان می‌گوید: «بستگی دارد چه سیم کارتی داشته باشید. همراه اول وصل نمی‌شود. اگر سیم کارتت ایرانسل باشد، فیلترشکن سه ماهه، ۵۰۰ هزار تومان و یک ساله، یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان نصب می‌کنم.»

آن یکی می‌گوید: «فیلترشکن برای خط ایرانسل ۵۰۰ هزار ولی برای همراه اول ۲۵۰ هزار تومان نصب می‌کنم.» قیمت‌ها ثابت نیست و هر فروشنده نرخ خودش را می‌دهد.

قیمت فیلترشکن برای گوشی‌های آیفون

پیدا کردن فیلترشکن برای گوشی‌های با سیستم عامل ios کمی سخت‌تر است. حتی فروشنده‌ای که به صورت اختصاصی وی پی ان می‌فروخت می‌گوید: «سخت وصل می‌شود. فروش وی پی ان ایفون را کنار گذاشته‌ام، فقط برای اندروید نصب می‌کنم و می‌فروشم.»

یک طبقه بالاتر در پاساژ اما فروشنده‌ای پیدا می‌شود که برای گوشی‌‌های ایفون، تضمینی فیلترشکن می‌فروشد: «فیلترشکن یه ماهه، ۱۵۰ هزار تومان، یک ساله ۳۵۰ هزار تومان می‌فروشم. قیمت‌ها برای سیستم عامل اندروید و نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟ ios یکی است. تضمینی است و در سیستم هم ثبت می‌کنم. اگر مشکلی پیش آمد مراجعه کنید. یا پول را پس می‌دهیم یا فیلترشکن دیگری برایتان نصب می‌کنیم. روزانه ده‌ها مشتری داریم، راضی هستند.»

پاساژ دیگری در جمهوری به معاملات موبایل اختصاص دارد. آنجا خرید و فروش وی پی ان کمتر صورت می‌گیرد. اما باز هم هستند کسانی که از قافله فیلترشکن فروش‌ها جا نمانده‌اند. اینجا vpnها با حساب کاربری خرید و فروش می‌شود. یکی از فروشندگان می‌گوید: «نصب یک فیلترشکن با حساب یک ماهه ۳۵۰ هزار تومان قیمت دارد. بعد از یک ماه تمدید می‌شود. اگر حساب را تمدید نکنید قطع می‌شود. ضمن اینکه برای همه خطوط کار می‌کند. حتی بعد از ساعت چهار که برای برخی اینترنت و فیلترشکن‌ها قطع یا کند می‌شود. نگران نباشید، تا دلتان بخواهد مشتری دارم و از این فیلترشکن‌ها استفاده می‌کنند.»

کمی آن طرف‌تر و در پاساژ دیگری در همان راسته خیابان نیز فیلترشکن خریدوفروش می‌شود. قیمت‌ها همین حدود است. برخی می‌گویند ضمانت دارند و برخی می‌گویند ضمانتی نیست. یکی از فروشندگان می‌گوید هیچ ضمانتی نیست. شاید همین الان با سرعت خوب کار کند، شاید یک ساعت دیگر دسترسی به همه این فیلترشکن‌ها قطع شود.

معاون وزیر ارتباطات: خودتان باید فکر اینجا را می‌کردید!

به عبارتی هفت خوان را هم که بگذارنید باز باید نگران این باشید که اینترنت قطع می‌شود یا نه. اگر قطع نشود فیلترشکن بتواند کار کند یا نه. ضمن اینکه خرید VPN و عبور از سد فیلترینگ هم به عادی شدن کسب‌وکارهای آنلاین کمکی نکرد. اخیرا سعید نقوی، عضو هیأت مدیره اتحادیه فناوران رایانه از افزایش سه هزار درصدی تقاضا برای خرید vpn خبر داد. نقوی به ایلنا گفت: «گزارش‌ها نشان می‌دهد دامنه جست‌وجوی کاربران ایرانی برای دریافت فیلترشکن یک رکود تاریخی را ثبت کرده است. این تقاضا بعد از قطعی تلگرام تجربه نشده بود.»

همه این شرایط، کرکره هزاران کسب و کار آنلاین را پایین کشیده است. در حالی که بنا بر داده‌های مرکز آمار ایران حدود ۱۱ میلیون نفر از راه شبکه‌های اجتماعی کسب درآمد می‌کنند.

اخیرا سازمان نظام صنفی رایانه‌ای گزارشی از زیان قطعی اینترنت به کسب‌وکارها گزارشی منتشر کرد. بر اساس این گزارش تا ۱۷ مهرماه، بیش از ۴۱ درصد شرکت‌ها ۲۵ تا ۵۰ درصد درآمد خود را در این مدت از دست داده‌اند. همچنین حدود ۴۷ درصد هم بیشتر از ۵۰ درصد کاهش فروش داشته‌اند.

همچنین تحقیقات این سازمان نشان می‌دهد که قطعی اینترنت و اعمال محدودیت‌ها، روزانه بین ۵۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان به هر کسب‌وکار ضرر وارد می‌کند. البته این ضرر کوتاه‌مدت قطعی اینترنت است و امکان برآورد خسارت بلندمدت آنها وجود ندارد.

با وجود انتقاد کاربران، صاحبان کسب‌وکارها، کارشناسان اقتصادی و اجتماعی همچنان در بر همان پاشنه می‌چرخد. اینترنت حال و روز خوبی ندارد و فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی هم ادامه دارد. وزارت ارتباطات هم پاسخگوی این وضعیت نیست. پیش از این وزیر ارتباطات گفته بود رفع فیلتر واتس‌اپ و اینستاگرام بر عهده وزارت ارتباطات نیست. حالا هم معاون او خطاب به منتقدان گفته خودتان باید فکر اینجا را می‌کردید و روی اینستاگرام حساب نمی‌کردید!

محمود لیائی گفت: «مردم نسبت به شرایط اینترنت و فیلترینگ اینستاگرام ابراز شکایت کردند. من به آنها گفتم شما خودتان از قبل به این فکر بودید که احیاناً اگر روزی اینستاگرام بسته شود چه اتفاقی می‌افتد؟ خودتان باید به فکر می‌بودید و از ابتدا از ابزاری نظیر اینستاگرام استفاده نمی‌کردید.»

صدای منتقدان اگرچه از سوی مسئولان شنیده نمی‌شود اما به گوش فیلترشکن‌ فروش‌ها رسیده است. بازاری که شاید طرح صیانت دکان آنها را هم تخته کند. کاربران بمانند و دالان تاریک اینترنت ملی و قطع ارتباط با دنیای آزاد اطلاعات.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.