7 باور غلط در زمینه ی نوآوری که رهبران برتر باید از آن دوری کنند
برخی بر این باورند که نوآوری، اهرم اصلی موفقیت در زمینه ی کارآفرینی است. سرمایه گذاران و کارآفرینان، منابع و پول ها را به طور یکسان اختصاص می دهند تا از بروز کمبودها و ناامیدی جلوگیری کنند. سرمایه گذاری مداوم بر روی نبوغ و اختلال، می تواند چالشی باورنکردنی را تحمیل کند.
کوین فالون، مدیرعامل Pivotal Innovation معتقد است که بسیاری از مدیران اجرایی، از روش های نادرستی به نوآوری نزدیک می شوند. فالون که یکی از اعضای YPO به شمار می رود، به عنوان مدیر ارشد اجرایی در دو سازمان داد و ستد عمومی، نقطه ی مرکزی نوآوری بوده است و یک کارآفرین موفق محسوب می شود.
تجربه ی 30 ساله ی او از جنرال الکتریک و RCA آغاز شد و به دنبال آن، تاسیس 5 سرمایه گذاری تکنولوژی در رزومه ی او ثبت شد؛ تمام این موارد شرایطی را برای او فراهم کرد تا بتواند فرآیندهای تکراری را برای نوآوری در شرکت های بزرگ، تشخیص داده و مدل سازی کند.
سابقه ی فالون نشان می دهد که چگونه نوآوری های او توانست به رشد سریع شرکت ها کمک کند. زمانیکه فالون مدیرعاملی Pelion Systems را به عهده داشت، توانست درآمد را در عرض یک سال، تا 700 درصد افزایش دهد.
او در طول فعالیت خود در Mx logic توانست، درآمد شرکت را در عرض 15 ماه، تا 900 درصد افزایش دهد؛ این شرکت، بعدها با قیمت 170 میلیون دلار به مک کافی فروخته شد. فالون در دوره ای که مدیریت ارشد اجرایی را در TAVA به عهده داشت، خط جدیدی از کسب و کار را ایجاد کرد که ارزش سهامدارن را تا 350 درصد افزایش داد.
فالون معتقد است که فضای زیادی برای افزایش کارایی وجود دارد؛ حتی برای بهترین نوآوران. او همچنین به اتوماسیون نیز باور دارد؛ بنابراین، پروسه ی نوآوری را نیز در پلت فرم SaaS، به صورت اتوماتیک درآورده تا شرکت ها بتوانند نوآوری ها را به شکل منظمی، به اجرا بگذارند.
فالون باور دارد که رهبران برای بهبود پروسه ها و افزایش موفقیت، باید خود را از ایده های نوآورانه ای که توسط متخصصان، افراد آکادمیک و رسانه ها محبوب شده، رها کنند.
در ادامه با باورهای غلطی آشنا می شوید که به عقیده ی فالون، باید هرچه سریع تر آنها را کنار بگذارید:
1. سخت ترین بخش ها در واقع همان ایده های جدید هستند.
فالون ماجرای یکی از جلسات خود با مدیران اجرایی Fortune 500 را تعریف می کند: "این فرد گفت که ‘با من درباره ی ایده ها حرفی نزن! مشکل ما این است که بیش از حد ایده داریم؛ اما نمی توانیم آنها را به اجرا بگذاریم.
’ من هم با این موضوع موافقم." محدودیت های زمان و انرژی اعضای تیم شما، شرایطی پر فشارتر از نیاز به ایده ی جدید را به وجود می آورد. نوآوران بزرگ، پروسه های جدیدی را ایجاد می کنند که کشف، اختراع و تحول در ارزش کسب و کار جدید را شامل می شود.
آنها اهدافی را به وجود می آورند که موضع اجرایی و شفافیت بیشتری دارد. همین مساله باعث می شود که کارکنان، زمان و انرژی خود را به شکل مناسب تری برای رسیدن به مقاصد مهم تر، استفاده کنند.
2. بیشتر و سریع تر شکست بخورید.
نوآوری خوب به این معناست که با شکست خوردن بیشتر و سریع تر، مشکلی نداشته باشید. فالون در این باره می گوید: "این افسانه ایست که توسط جریان اصلی سیلیکون ولی و پرورش تفکر سطحی به وجود آمده است."
چیزی که از همه بیشتر اهمیت دارد این است که تمام تجربیات باید به سمت پیشبرد اهداف حرکت کند، نه اینکه در جهت مقاصد نامعلوم هدایت شوند. مهم ترین فاکتورهای رسیدن به موفقیت در نوآوری این است که چگونه اهداف را برنامه ریزی کنیم و دیگر اینکه، چگونه تجربیات آن را مدیریت کنیم. این همان چیزیست که به یادگیری و توسعه ی ارزش دانش منجر می شود.
3. از جوامع رقابتی دوری کنید و به دنبال بازار "اقیانوس آبی" باشید.
فالون اذعان دارد که برخی بازارها، چالش برانگیزتر از دیگر بازارهاست. اما نمونه های زیادی نیز وجود دارد که در آن شرکت ها توانستند با استفاده از نوآروی و ابعاد چندگانه، در بازارهای پر رقابتی حضور داشته باشند که تحت هیچ شرایی به محصول هسته ای آنها وابسته نبوده است.
فالن به یک مثال اشاره کرده است: "کمپانی اپل را در نظر بگیرید، زمانی که آنها در نوامبر سال 2001 وارد تجارت لوازم صوتی دیجیتال شدند، 50 شرکت دیگر نیز در زمینه ی فروش MP3 پلیر در آمریکا فعالیت می کرد. شاید فکر کنید که در آن زمان، آخرین چیزی که جهان به آن نیاز داشت، یک تولید کننده ی MP3 پلیر دیگر بود؛ اما واقع اینطو است؟"
کمپانی اپل در آن بازار، بیشتر از سایر رقیبان توانست ارزش چشم انداز تجربه ی کاربری را درک کند؛ این کمپانی، اشکالات موجود در خدمات را درک کرد و گرایشات تکنولوژی که می توانست این اشکالات را برای همیشه از میان بردارد را مورد توجه قرار داد.
نرم افزار آنها، فروشگاه موسیقی را کاملا یکپارچه کرد. از نقطه نظر محصولات هسته ای نیز توانست چالش های اندازه، حافظه و قیمت را از بین ببرد. برای شرکت های متمرکز که به دنبال اجرای پربازده هستند، فرصت های زیادی در بازارهای پر رقابت وجود دارد.
4. ما می خواهیم از آموزه های آکادمیک مایکل پورتر استفاده کنیم.
"پورتر بار دیگر در لیست 50 متفکر قرار گرفته است؟" فالون با افسوس این پرسش را مطرح کرد و در ادامه افزود: "او احتمالا بیشتر از فرد دیگری به تاریخ کسب و کارآمریکا آسیب رسانده است."
مدل نیروی پنج پورتر (رقابت، داوطلب، جایگزین، خریداران و تامین کننده ها)، همچنان در چرخه ی برنامه ریزی های استراتژیک حضور دارد و به اعتقاد فالون، این یک اشتباه بزرگ است.
فالون، رهبران را ترغیب می کند تا از لفظ های آکادمیک دوری کنند و ترجیحا به قلب، ذهن و روح مشتریان نفوذ کنند. ارزش را از نقطه نظر مشتری، درک کنید و بر اساس آن برنامه ریزی کنید.
5. SWOT را خودتان انجام دهید.
لفظ SWOT که از ترکیب لغات Strengths, Weaknesses, opportunities, threats (نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت ها و تهدیدها) به وجود آمده، در دهه های بین 1960 تا 70، توسط محققان استنفورد مطرح شد. این داده ها بر اساس بررسی های به عمل آمده از چندین شرکت معتبر جمع آوری شد؛ اما متاسفانه، بسیاری از شرکت های معاصر، از این روال خارج هستند.
"این موضوع، به تنظیم اهداف مربوط می شد؛ سپس باید آنها را بر مبنای تحلیل های SWOT اصلاح می کردند تا از بازده مناسب یا غیر قابل قبول آن مطلع شوند. اما در هفت باور غلط در مورد سرمایه گذاری حال حاضر، در قالب سازی استراتژی استفاده می شود که در واقع، مدیران اجرایی را از موضوع اصلی که تحویل ارزش به مشتریان است، گمراه می کند."
نوآوران متوسط، دنیا را به شکل محدود کننده ای می بینند که آنها را مجبور می کند تا از برنامه ریزی های استراتژیک کلاسیک مثل تحلیل SWOT استفاده کنند؛ که البته مخالفت فالون را به همراه دارد، او در این باره می گوید: "نوآوری این است که آینده ی دلپذیر را به زمان حال شما بیاورد.
نوآوران بزرگ، از دریچه ی شرایط آینده ی ایده آل به جهان نگاه می کنند. توماس ادیسون، بزرگترین نوآور جهان، از تحلیل های SWOT استفاده نمی کرد. او با یک هدف والا کار خود را آغاز کرد و از طریق روش هایی که بهتر از سایر رقیبان بود، به آزمایش آنها پرداخت. او حتی سیاستی را برای خود تعیین کرده بود که در آن نباید از عملکرد رقیبان خود مطلع می شد."
6. شرکت های سطوح سازمانی باید ریشه های کارآفرینی خود را دوباره کشف کنند.
گزارشی که توسط Kauffman Foundation انجام شد، موضوع خوبی را مطرح کرد: "دشمن را ملاقات کرده ایم. او خود ما هستیم." بیشتر شرکت های سرمایه گذاری، سال ها بود که پول خود را از دست می دادند؛ "آنها از دهه ی 1990، عملکرد خوبی را در بازار عمومی نداشته اند؛ و از سال 1997، بازگشت سرمایه از مبلغ اولیه نیز کمتر بود."
به گفته ی فالون، اگر بیشتر ریسک های کارآفرینی با شکست های مالی روبرو شود، دیگر نمی توان چیزی را ضمانت کرد: "نرخ شکست در جوامع کارآفرینی در مقایسه با نرخ شکست نوآوری در شرکت های بزرگ، بسیار بیشتر است.
مدیران اجرایی ترجیح می دهند که ارزش های بالاتر را از شرکت هایی که نوآوری ها را آزموده اند، یاد بگیرند. به یاد داشته باشید که برای ترفیع این کلاس دارایی های مشکل، انرژی زیادی صرف شده است. مطالعه ی نوآوران موفق، مسیر بهتری را در سرعت بخشیدن به عملکرد نوآورانه ی شما فراهم می کند.
7. گوگل را به عنوان الگوی نوآوری خود در نظربگیرید.
فالون سوال جالبی را مطرح کرده است: "آیا گوگل لیاقت این را دارد که کانون توجه باشد؟" او در ادامه اضافه کرد: "من اینطور فکر نمی کنم.
با شکست هایی مثل Google Barge و گوگل گلس، باید در نظر داشت که بازگشت نوآورانه ی گوگل چه خواهد بود." بله، گوگل در میان غول ها نیز از همه عظیم تر است؛ اما برای اندازه گیری میزان نوآوری، معیارهای دیگری وجود دارد.
فالون از رهبران می خواهد که از معیارهای جدیدتری مثل New Product Vitality Index استفاده کنند؛ این معیار، درآمد را بر مبنای محصولات جدیدی که طی پنج سال گذشته راه اندازی شده اند، اندازه گیری می کند. بسیاری از شرکت ها از جمله DuPont، Striker و 3M از همین طریق، اندازه گیری می کنند.
"برای مثال، 3M روی هزاران طرح نوآوری کار می کند که 30 پلت فرم جدید محصول را شامل می شود. عملکرد آنها در محدوده ی 35 درصد قرار دارد و اهدف آنها در مقایسه با گوگل، تا 40 درصد افزایش یافته است. 3M نوآوری سیستماتیک را به کار می بندد و گوگل نمی داند که با انبوه پولی که از طریق درآمدهای تبلیغاتی عایدشان می شود، چه کار کند."
7 نکته در خصوص نظم معامله گری
یکی از تصورات غلط افراد تازه واردی که به دنیای مالی وارد می شوند و گاها از دور، زندگی پر زرق و برق و شرایط مالی تریدرهای موفق بازار را می بینند این است که گمان می کنند هرکس بتواند وارد این دنیا شود خیلی سریع و ظرف چند سال به درآمد بالا و رفاه مالی زیادی می رسد و به یک میلیاردر تبدیل خواهد شد. باید بدانید واقعیت دنیای مالی متفاوت از این طرز تفکر است و هرکس که وارد حوزه معامله گری می شود لزوما به یک ترید حرفه ای موفق تبدیل نمی شود. موضوعی که باید در اینجا برایتان مهم باشد در نظر گرفتن نکات مهم در خصوص نظم معامله گری است. در این مطلب به 7 نکته در خصوص نظم معامله گری اشاره می کنیم.
واقعیت دنیای تجارت و معامله گری
همانطور که در مقدمه اشاره شد لزوم ورود افراد به دنیای معامله گری آن ها را به یک معامله گر تبدیل نمی کند. متاسفانه از تعداد افرادی که به عنوان تریدر در بازارهای مالی، (چه بازار بورس، چه فارکس یا بازار ارزهای دیجیتال)، وارد می شوند تنها حدود 2 درصد آن ها موفق و برنده می شوند و 98 درصد دیگر سرمایه خود را در این راه از دست می دهند.
اما چه چیزی سبب این موضوع می شود؟ در پاسخ باید گفت عدم درک مفهوم انضباط و نظم معامله گری یکی از دلایل اصلی در این زمینه است. این موضوع به روان شناسی بازارهای مالی اشاره دارد. یعنی شما باید در کنار آموزش انواع روش های تحلیل تکنیکال یا تحلیل فاندامنتال و روش های معامله گری دیگر، با روانشناسی بازار نیز آشنا باشید. یکی از موضوعات مهم در روانشناسی بازار مفهوم نظم معامله گری است که در ادامه به 7 نکته در خصوص نظم معامله گری می پردازیم. اما قبل از پرداختن به موضوع نظم و انضباط در معامله گری بهتر است این مفهوم را تعریف کنیم.
مفهوم نظم و انضباط معاملاتی
نظم و انضباط پایه و اساس همه استراتژی های معاملاتی کاربردی است. بدون نظم و انضباط، از خطرات معاملاتی که انجام می دهید آسیب خواهید دید. این خطرات شامل ترس و طمع و یا ترس از دست دادن فرصت است. تنها با پاسخگو نگه داشتن خود و هفت باور غلط در مورد سرمایه گذاری حفظ نظم و انضباط در هر زمان می توانید به اهداف تجاری خود برسید و به یک معامله گر موفق در بازارهای مالی تبدیل شوید.
اگر قبل از یادگیری نظم و انضباط، بر روی استراتژی معاملاتی خود تمرکز کنید، جزئیات استراتژی شما واقعا اهمیتی نخواهد داشت. نظم و انضباط چیزی است که استراتژی های تجاری موفق را ممکن می کند. نظم در معامله گری به این دلیل مهم است که شاخص های فنی، تکنیک های مدیریت ریسک و اصول معاملاتی در نهایت نتیجه بدهند.
احساس غرق شدن در معامله گران بسیار متداول است. هنگامی که ضررهای آن ها زیاد شده و این ضررها شروع به انباشته شدن کنند، خروج زودهنگام می تواند بسیار وسوسه انگیز باشد. برعکس این قضیه نیز صدق می کند. هنگامی که سودها و دستاوردها زیاد می شوند، پافشاری شما برای ادامه سرمایه گذاری در آن موقعیت می تواند بسیار وسوسه انگیز باشد. معامله گران منضبط با هیچ حرکت قیمت خاصی منحرف نمی شوند. آنها متوجه می شوند که وقتی نظم در معامله گری به درستی اعمال شود و به آن پایبند باشند، استراتژی های معاملاتی آنها در طول زمان سود خالص ایجاد می کند.
7 نکته در خصوص تبدیل شدن به یک استاد نظم و انضباط در معاملات
تبدیل شدن به یک معامله گر موفق به زمان و تمرین نیاز دارد. با این حال، چند کار وجود دارد که می توانید برای ایجاد، بهبود و افزایش سطح نظم معامله گری خود انجام دهید. هنگام طراحی یک استراتژی تجاری موثر، موارد زیر را در نظر داشته باشید:
- مجموعه ای واضح از قوانین نظم معاملاتی را دنبال کنید، اگر دستورالعملی ندارید بنابراین شما نمی توانید موفق باشید. در نتیجه، مجموعه ای از قوانین را دریافت کرده و شروع به پیروی از آنها کنید.
- با چیزی آسان شروع کنید و نظم و انضباط خود را رشد دهید، بهترین استراتژی معاملاتی برای شما این استراتژی است که موضوعات را کاملاً درک کنید. معامله گرانی که خسته، عصبی یا گیج هستند احتمالاً حس نظم و انضباط خود را از دست می دهند. هنگامی که از یک چیز کوچک شروع و با پیروی از قوانین خود شروع به موفقیت کنید، اعتماد به نفس مورد نیاز را به دست خواهید آورد. به عبارت دیگر از مفاهیم پیچیده برای شروع یادگیری دوری کنید تا خسته و گیج و سردرگم نشوید.
- هدف خود را با پیروی از قوانین خود تعیین کنید. معامله گران می خواهند پول در بیاورند! با این حال، ما ابتدا به چارچوب خود نیاز داریم. اگر نتوانید چارچوبی برای خود بسازید، هرگز تجارت پولی موفقی نخواهید داشت. بنابراین تا زمانی که در ایجاد و پیروی از قوانین خود تسلط پیدا نکردید، هدف خود را پیروی از قوانین موجود قرار دهید، سپس زمانی که تسلط لازم را پیدا کردید، شروع به تغییر عناصر استراتژی خود می کنید که شما را به سمت سودآوری سوق می دهد.
- همیشه از یک طرح معاملاتی استفاده کنید. طرح معاملاتی مجموعه ای از قوانین مکتوب است که معیارهای ورود، خروج و مدیریت پول معامله گر را برای هر خرید مشخص می کند. با فناوری امروزی، آزمایش یک ایده معاملاتی قبل از ریسک کردن پول واقعی، آسان است. این روش که به عنوان بک تست شناخته می شود، به شما امکان می دهد ایده معاملاتی خود را با استفاده از داده های تاریخی اعمال کنید و تعیین کنید که آیا قابل اجرا است یا خیر. هنگامی که یک طرح توسعه یافت و آزمایش بک تست نتایج خوبی را نشان داد، می توان از آن در معاملات واقعی استفاده کرد.
- با تجارت و ترید مانند یک تجارت رفتار کنید. برای موفقیت، باید به تجارت به عنوان یک تجارت تمام وقت یا پاره وقت نگاه کنید، نه به عنوان یک سرگرمی یا شغل. اگر به عنوان یک سرگرمی مورد توجه قرار گیرد، هیچ تعهد واقعی برای یادگیری وجود ندارد و اگر به آن به عنوان شغل نگاه کنید، می تواند ناامید کننده باشد زیرا هیچ دریافت حقوق منظمی وجود ندارد. تجارت تجارت است و متحمل هزینه، ضرر، مالیات، عدم اطمینان، استرس و ریسک است. به عنوان یک معامله گر باید برای به حداکثر رساندن پتانسیل خود تحقیق و استراتژی داشته باشید.
- یک متدولوژی مبتنی بر حقایق ایجاد کنید. باید به این باور برسید که صرف زمان منظم برای یادگیری و توسعه یک روش معاملاتی مناسب ارزش تلاش را دارد. معامله گرانی که عجله ای برای یادگیری ندارند، معمولاً زمان بیشتری برای بررسی تمام اطلاعات موجود دارند. این را در نظر بگیرید: اگر می خواهید شغل جدیدی را شروع کنید، به احتمال زیاد باید حداقل یک یا دو سال در یک کالج یا دانشگاه تحصیل کنید یا به صورت تجربی شروع به فراگیری کنید تا اینکه واجد شرایط درخواست موقعیت در رشته جدید باشید. یادگیری نحوه تجارت حداقل به همان مقدار زمان و تحقیق و مطالعه مبتنی بر واقعیت نیاز دارد.
- تجارت را در چشم انداز خود حفظ کنید. هنگام معامله بر روی تصویر بزرگ متمرکز بمانید. یک معامله با ضرر نباید ما را شگفت زده کند، چرا که ضرر بخشی از تجارت است. هنگامی که یک معامله گر برد و باخت را به عنوان بخشی از تجارت بپذیرد، احساسات تأثیر کمتری بر عملکرد معاملات خواهند داشت. تعیین اهداف واقع بینانه که با یادگیری نظم معامله گری ایجاد می شود، بخش مهمی از حفظ چشم انداز معاملات است. کسب و کار شما باید بازدهی معقولی را در مدت زمان معقولی به دست آورد. اگر انتظار دارید تا چندروز، یا چند ماه و حتی دو سال آینده مولتی میلیاردر شوید، خود را برای شکست آماده کرده اید.
جمع بندی
ایجاد قوانین معاملاتی و نظم معامله گری به طرز شگفت انگیزی آسان است. با ایجاد یک استراتژی معاملاتی ثابت شروع کنید. معامله در زمان های مشابه از روز و نگه داشتن موقعیت هایی با طول های مشابه، حرکات شما را بسیار قابل پیش بینی تر می کند. همچنین باید فقط از روش های تحلیل و پلتفرم های معاملاتی که کاملاً درک می کنید استفاده کنید. هنوز فرصت های زیادی برای کسب سود برای شما وجود دارد. عجله نکنید.
سوالات زیر را از خود بپرسید:
از چه شاخص های فنی باید استفاده کرد؟
آیا شما یک معامله گر ریسک پذیر هستید؟
امیدوارید کدام دارایی ها را معامله کنید؟
پارامترهای معاملاتی فعلی شما چیست؟
آیا حد ضرر را می پذیرید؟
نوشتن هر یک از قوانین به شما کمک می کند. در این صورت به خاطر سپردن هر قانون نیز آسان تر می شود. در نهایت رعایت این قوانین غریزی خواهد بود. صرف نظر از ترجیحات تجاری شما، نظم و انضباط مهم بوده و مهم باقی خواهد ماند. به عنوان پایه و اساس تجارت، نظم معامله گری و داشتن انضباط چیزی است که به شما امکان می دهد از دانش معاملاتی خود به خوبی استفاده کنید.
7 باور غلط درباره مغز انسان و توانایی های آن
مغز انسان پدیدهای شگفتانگیز و برخی اوقات اسرارآمیز است. محققان همچنان به کشف اسرار مغز مشغولند و همچنان کشفیات خود دربارهی چگونگی فعالیت مغز را گسترش میدهند. آنها به اطلاعات فراوانی دربارهی آنچه درون سر ما میگذرد دست یافتهاند. بااینوجود، همچنان باورهایی غلط و افسانههایی پوچ دربارهی مغز وجود دارد. در این مقاله ۷ باور غلط درباره مغز انسان و توانایی های آن را با هم میخوانیم.
باور غلط درباره مغز انسان
باور غلط ۱: ما انسانها از ۱۰% از مغزمان استفاده میکنیم
حتما شما هم بارها این جمله را شنیدهاید. با این حال اینکه مدام آن را میشنوید صحت و سقم آن را تایید نمیکند. مردم معمولا به این باور غلط درباره مغز انسان که ما فقط ۱۰% از مغزمان را استفاده میکنیم متوسل میشوند تا ثابت کنند که ذهن ما قادر به انجام کارهای بسیار بیشتری است؛ مثلا هوش ما، تواناییهای روحی و روانی ما یا حتی تکان خوردن اجسام توسط ارواح نمونههایی از همین کارهاست که به عقیدهی این گروه از افراد، با افزایش بهرهوری از مغز قابل انجام است.
اگر این فرضیه درست بود، احتمال آسیبهای مغزی بسیار کمتر از این بود. در این صورت جایی برای نگرانی وجود نداشت چون فقط احتمالا ۱۰ درصدِ ناقابل و ناچیز از مغزمان هم در معرض آسیب قرار میگرفت.
حقیقت این است آسیبی که به بخشی بسیار کوچک از مغز ما وارد میشود در نهایت قادر است تاثیراتی عمیق در شناخت و عملکرد مغزی ما به بار بیاورد. فناوریها و تجهیزات عکسبرداری از مغز هم نشان دادهاند که حتی در هنگام خواب هم فعالیت در تمام مغز در جریان است نه بخش کوچکی از مغز.
باور غلط ۲: آسیب مغزی همیشگی است
مغز حساس و شکننده است. به عبارت دیگر بیماری، سکته یا ضربات ناگهانی میتواند به مغز آسیب برساند. این آسیب ممکن است عواقبی متعدد- از اختلالهای معمولی در تواناییهای شناختی گرفته تا از کارافتادگی کامل مغز- را به همراه داشته باشد. اما آیا این وضعیت دائمی است؟
ما معمولا تصور میکنیم آسیبهای مغزی دائمی و همیشگی هستند درحالیکه توانایی بهبودی چنین صدماتی، بسته به شدت آسیب و موضعی که آسیب دیده در هر فرد متفاوت است. به عنوان مثال، ضربهای که در هنگام فوتبال به سر بازیکنی وارد میشود ممکن است منجر به ضربه مغزی در او شود. بعضی مواقع ضربه مغزی وضعیتی بحرانی به بار میآورد اما بیشتر افراد در نتیجهی درمان جان سالم به در میبرند. از طرف دیگر، سکتهی مغزی شدید عواقبی مستقیم برای مغز دارد؛ عواقبی که گاها تا پایان عمر باقی میماند.
با این وجود فراموش نکنید که مغز انسان قابلیت انعطافپذیری بسیار بالایی دارد. مغز قادر است حتی بعد از یک سانحهی مغزی شدید- مثل سکته- در طول زمان خود را درمان کند و ارتباطاتی جدید به وجود آورد.
باور غلط ۳:هفت باور غلط در مورد سرمایه گذاری هر کسی یا چپ مغز است یا راست مغز
آیا شنیدهاید که میگویند فلانی راست مغز است یا چپ مغز؟ این باور غلط ریشه در یک نظریهی معروف دارد. طبق این نظریه، نیمکرهی راست یا چپ مغز آدمها کنترل آنها را در دست میگیرد. به این ترتیب و طبق این نظریه، آنهایی که راست مغز هستند، افرادی خلاقتر هستند و احساسات خود را بروز میدهند اما آنهایی که چپ مغز هستند، افرادی تحلیلگرا و منطقی هستند.
متخصصان علوم مغزی معتقد هستند که هر کدام از نیمکرههای مغز مسئول عملکردهای مغزی متفاوتی است( به عبارت دیگر، برخی کارها و فرآیند فکر کردن در بخش خاصی از مغز صورت میگیرد). با این وجود، این تصور که هر کس راست مغز است یا چپ مغز، تصوری غلط و پنداری باطل است. در حقیقت، وقتی از تمام مغزمان استفاده میکنیم، کارهایمان را بهتر انجام میدهیم؛ حتی کارهایی که با بخش خاصی از مغز مرتبط هستند.
باور غلط ۴: مغز انسان از سایر جانداران بزرگتر است
اندازهی مغز انسان نسبت به اندازهی بدن انسان نسبتا بزرگ است اما این باور که انسانها بزرگترین مغز را در میان سایر موجودات دارند، تصوری غلط است. اندازهی مغز انسان چقدر است؟ اندازهی هفت باور غلط در مورد سرمایه گذاری مغز انسان در مقایسه با سایر موجودات زنده چقدر بزرگ است؟
وزن مغز یک انسان بالغ و بزرگسال حدودا ۱.۳۶ کیلوگرم و طول آن حدودا ۱۵ سانتیمتر است.
نهنگ عنبر با داشتن مغزی به وزن ۸ کیلوگرم بزرگترین مغز را در میان حیوانات دارد. مغز فیل هم نسبتا بزرگ است؛ چیزی نزدیک به ۵ کیلوگرم.
اما تکلیف نسبت اندازهی مغز به اندازهی بدن چه میشود؟ یقینا انسان باید با در نظر گرفتن این تناسب، بزرگترین مغز را نسبت به اندازهی بدن داشته باشد، درست است؟ اما باید خدمت شما عرض کنم که این تصور هم چیزی جز یک پندار باطل نیست. جالب است بدانید جانوری به نام حشرهخوار در بین سایر جانداران تنها جانداری است که بیشترین سهم از نسبت اندازهی بدن به اندازهی مغز را دارا است. مغز این جانور ۱۰% از کل تودهی بدنی او را تشکیل میدهد.
باور غلط ۵: سلولهای مغز برای همیشه میمیرند
یک باور قدیمی میگوید مغز یک انسان بزرگسال سلولهای مغزی بسیار زیادی دارد و مغز قادر نیست سلولهای جدیدی بسازد. این یعنی وقتی سلولی میمیرد، سلول دیگری متولد نمیشود؟
دانشمندان در سالهای اخیر به شواهدی دست پیدا کردهاند که نشان میدهد مغز یک انسان بزرگسال هم در طول عمرش- حتی در دوران پیری- سلولهای جدیدی میسازد.
فرآیند شکلگیری و تولید سلولهای مغزی جدید، عصبزایی نامیده میشود. پژوهشگران دریافتهاند عصبزایی حداقل در یکی از بخشهای مهم مغز به نام هیپوکامپ رخ میدهد.
باور غلط ۶: مصرف الکل سلولهای مغزی را میکشد
این باور غلط هم تا اندازهای با باور غلط قبلی مرتبط است. بعضیها میگویند زیادهروی در مصرف الکل یا مصرف مداوم آن موجب مرگ سلولهای مغزی میشود و شما برای همیشه آنها را از دست خواهید داد. همانطور که ملاحظه نمودید، دریافتیم که مغز افراد بزرگسال هم قادر به تولید سلولهای جدید است. اما سوال دیگر این است: آیا مصرف الکل منجر به نابودی سلولهای مغزی میشود؟
شکی نیست که مصرف الکل عواقبی را در اوضاع سلامتی انسان به همراه دارد. با این وجود، دانشمندان بر این باور نیستند که مصرف الکل موجب مرگ نورونها میشود.
باور غلط ۷: مغز انسان دارای ۱۰۰ بیلیون نورون است
مکررا گفته شده است که مغز انسان از ۱۰۰ بیلیون نورون تشکیل شده اما هیچ کس نمیداند این تصور از کجا نشات گرفته است. در سال ۲۰۰۹ دانشمندی تصمیم گرفت تعداد نورونهای موجود در مغز افراد بزرگسال را بشمرد. بر اساس نتایج این تحقیق، مغز انسان از چیزی حدود ۸۵ بیلیون نورون تشکیل شده است.
7 باور غلط در مورد موی سر
موی سر در زیبایی و جذابیت افراد تاثیر زیادی دارد . به همین دلیل ما اهمیت زیادی به زیبایی موی خود می دهیم . تا جایی که گاهی ناخواسته ، سلامت موهای خود را فدای زیبایی آنها می کنیم. نمونۀ این فعالیت ها رنگ کردن موها ، سشوار زدن های طولانی و مکرر و … آنها است که می تواند باعث تخریب ساختار مو شود.
موی سر
موی سر علاوه بر کارکرد کنونی آن در زیبایی ما، از جمجه و مغز در برابر ضربات و سرما محافظت می کند.
ساختار موی سر عمدتا ماده ای شاخی است که از نوعی پروتئین فیبری به نام کراتین (Keratin) تشکیل شده است.
موی سر به طور متوسط یک سوم میلیمتر در روز رشد می کند.
در هر شبانه روز بین 20 تا 100 تار مو بطور طبیعی می ریزد که در شرایط عادی به همین تعداد مو جدید روی سر ظاهر می شود.
اگر تعداد موهای ریخته بیش از موی جدید باشند، به مرور کم پشتی مو آشکار می شود. علل مختلفی سبب ریزش بیشتر مو می شوند که از جمله آنها می توان به وراثت، تغذیه و سبک زندگی، داروهای مصرفی، نحوه نگهداری از مو و …. اشاره کرد.
موی-سر
در مورد موی سر و حفاظت از آن باورهای غلط بسیاری در بین مردم رایج است که در این مطلب به اصلاح چند مورد از این باورهای غلط می پردازیم:
1. کوتاه کردن موی سر موجب افزایش سرعت رشد آن نمی شود.
بسیاری تصور می کنند که هفت باور غلط در مورد سرمایه گذاری با کوتاه کردن مو، می توانند موجب افزایش سرعت رشد مو و پرپشت شدن آن شوند در صورتی که هیچ مورد اثبات شده ای در این زمینه وجود ندارد.
2. مدل دم اسبی یا گوجه ای موجب ریزش بیشتر مو نمی شود.
بسیاری از خانم ها تصور می کنند که بستن مو بصورت دم اسبی یا گوجه ای سبب ریزش بیشتر مو می شود. این تصور غلط است.
مو در صورتی آسیب می بیند که بیش از اندازه کشیده شود که در اینصورت دردناک بوده و فرد متوجه می شود. بنابراین اگر موی خود را دم اسبی یا گوجه ای میکنید، خیلی موی خود را نکشید که آسیبی به ریشه آن نرسد.
3. شوره سر واگیردار نیست.
شورهی سر به دلایل فیزیولوژیکی و مشکل روی پوست سر بوجود می آید و قابل سرایت نیست. اما ممکن است افرادی رشک (تخم شپش) را با شوره اشتباه بگیرند. شپش در اثر مجاورت و تماس سر منتقل می شود که می تواند موجب رشک روی سر فرد دیگر شود. در صورتی که دچار شوره سر شده اید با متخصص پوست و مو مشورت نمایید تا علت اصلی شوره مشخص شده و درمان لازم انجام شود.
4. کراتینه کردن باعث تقویت موی سر نمی شود.
متاسفانه آرایشگاه ها برای تبلیغ کار خود باورهای زیادی را شایع کرده اند. بر خلاف ادعای آنها، کراتینه کردن مو، تنها موجب صافی مو می شود ولی تاثیری روی ریشه مو و تقویت آن ندارد.
5. بلوندها موهای پرپشت تری دارند.
افراد بلوند دارای میانگین تعداد موی بیشتری در هر سانتیمتر مربع از پوست سر هستند ولی این موها، نازکتر از موهای افراد مو مشکی است و به همین دلیل کم پشت تر از موهای مشکی بنظر می رسند. مو قرمز ها دارای ضخیم ترین مو هستند.
6. شامپوها سبب افزایش سرعت رشد مو نمی شوند.
شامپوها در شستشوی درست مو و بخصوص پوست سر بسیار موثرند اما نمی توانند موجب افزایش سرعت رشد موها شوند. در صورتی که موهای کم پشتی دارید، جهت جلوگیری از ریزش مو و تقویت موهای خود ، به پزشک پوست مراجعه کنید.
7. اصلاح موی سر کودکان کمتر از یک سال باعث رشد بیشتر مو نمی شود.
موهای نوزادان عمدتا شبیه کرک است و رنگدانه ندارد و با گذشت زمان موهای ضخیم تر و دارای رنگدانه جایگزین آنها می شود. این فرآیند ربطی به کوتاه کردن مو ندارد و به مرور اتفاق می افتد و نیازی به کوتاه کردن مو برای رشد بیشتر و ضخیم شدن ندارد.
برای حفاظت از موهای خودتان و بهبود آنها، با پزشک متخصص مشورت کنید.
محشر دات کام سایتی قدیمی و پربازدید!. تبلیغات در محشر دات کام به صورت کلیکی، گزینه خیلی خوب و مقرون به صرفه ای برای تبلبغات است.
اگر مطلب "7 باور غلط در مورد موی سر" برای شما مفید بوده است با کلیک بر روی آگهی های زیر از ما حمایت کنید
و در صورت تمایل برای درج آگهی در صفحه مربوط به: 7 باور غلط در مورد موی سر در وب سایت محشر، با شماره 09123833830 تماس بگیرید و یا واتس آپ پیام بدید
مطلب 7 باور غلط در مورد موی سر را برای دوستان خود ارسال کنید
Mahshar
دانستنی فال طالع بینی بهداشت سلامت سبک زندگی سفر گردشگری آشپزی تغذیه ازدواج همسرداری ترفند بورس
ممکن است این مطالب محشر نیز برای شما جالب باشد:
21 کاربرد مفید وازلین
چیزهایی که هر مامانی حتما باید توی خونه داشته باشه!
برای رشد مو روبالشی خود را عوض کنید
بهترین مرکز کاشت مو
نکات بهداشتی دوران قاعدگی زنان؛ با رعایت این ۷ توصیه پریود آسانی داشته باشید
کاشت ریش
دانستنی های سلامت جنسی
سفت کردن سینه با راه حل های آسان
افتادگی سینه می تواند از بابت شیردهی ، بارداری ، یائسگی ، کاهش یا افزایش وزن ناگهانی ، ورزش های
چال روی کمر نشانه چیست؟
علائم سرطان تخمدان چیست؟
آشپزی
دستور تهیه کرم قهوه خانگی در ۵ طعم خوشمزه و دلچسب مخصوص صبحانه و عصرانه
خودتان در خانه یک فنجان کافه کرم سالم با طعم دلخواهتان تهیه کنید.
چیپس موز – جایگزین سالم برای چیپسهای صنعتی
چیپس تربچه با شکر و دارچین جایگزین سالم برای چیپسهای صنعتی
ناباروری و نازایی و درمان
40 درصد ناباروری ها علت مردانه دارد
15 درصد زوج ها به طور طبيعي و بدون هيچ مشكلي دريك سال اول زندگي مشترك بارور نمي شوند.
نشانه های بارداری در روزهای اول
قهوه ای شدن رنگ اسپرم به چه دلیل است؟
دانستنی های تغذیه بهتر
چگونه سایز کم کنیم؛ ۱۲ راهکار برای کاهش سایز کمر و دور شکم
چربی شکم برای سلامتی شما خطرناک است و کم کردن سایز کمر به غیر از تأثیری که در زیبایی دارد،
۷ باور غلط درباره روانشناسان
به گزارش گروه "رسانهها" خبرگزاری تسنیم، در بین عامه مردم باورهای غلطی شکل گرفته که تعدادی از این باورها ناشی از اعتقاد غلط گذشتگان و تعدادی از آنها ناشی از فقر دانش و میزان همنوایی بالا در میان مردم است که البته این باورهای غلط در زمینه های گوناگون به چشم می خورد و زمینه ساز بسیاری از کج اندیشی ها و تصمیم های غلط در زندگی بسیاری از ماست.
وقتی عامه مردم درباره همه چیز و خارج از حیطه تخصص خود حکم صادر کنند، بستر بی اعتمادی فراهم می شود.این مقاله درباره تعدادی ازاین باورهای غلط در ارتباط با روانشناسان توضیح می دهد.
1 - روانشناسان عصبانی نمیشوند!
در باور فوق، ما به کلمه هیچ وقت برمیخوریم که یک کلمه مطلق است و این خود اولین نکته منفی درباره این باور است. چون درباره خصایص روانی و هیجانی انسانها هیچ کلمه مطلقی نمیتوانیم استفاده کنیم، چون انسان موجودی بسیار پیچیده، متفکر و انتخابگراست. ضمن این که عصبانیت جزو مکانیزمهای متعادلساز روانآدمی است که توسط خداوند در ذهن انسانها به ودیعه نهاده شده است ،چرا که اگر همین عصبانیت وجود نداشت انسان به مثابه دیگ بخاری بودکه سوپاپ اطمینان نداشت و بنابراین پس از گذشت چندین ساعت از کار این دیگ بخار ،ما شاهد انفجار این دیگ میبودیم.
و مهمتر از همه این که اگر خشم و عصبانیت به هر دلیلی ابراز نشوند خود میتواند زمینهساز کینه، نفرت، دشمنی و انواع و اقسام بیماریهای روانی و جسمانی در آینده شود که به مراتب بدتر از ابراز خشم بهوجود آمده در آن موقعیت مشخص است. بنابراین چگونه میتوان انتظار داشت که یک روانشناس که خود به خوبی از عملکرد این فعالیت در ذهن و بدن خویش آگاه است خشم خود را فروخورد تا به او مهر تأیید روانشناس زبده را بزنند. در حالی که او قادر است با مکانیزمهای دفاعی پخته و پیشرفته همچون شوخطبعی باور فوق را به این شکل اصلاح کند.
روانشناسان هم همچون دیگر مردم عصبانی میشوند، اما از شیوههای سالم برای ابراز آن بهره میگیرند.
2 - خودشان دیوانهاند!
این هم یک باور غلط شایع در میان مردم است که به هیچ عنوان علمی و منطقی نیست، چرا که اگر ما بخواهیم یک حکم کلی در ارتباط با گروهی از مردم بدهیم نیازمند آنیم که تحقیق علمی در سطحی وسیع انجام دهیم و با انجام روشهای آماری ادعای فوق را اثبات کنیم.
همانطور که یک مکانیک اتومبیل هنگامی که خودرواش در معرض نقص فنی احتمالی قرار دارد زودتر از دیگر افراد مطلع میشود این قاعده در ارتباط با روانشناسان نیز صادق است، چرا که آنان به دلیل آگاهی از بیماریهای روانی بسیار زودتر مطلع شده و به دلیل اطلاع از مشکلات پیش آمده احتمالی بر اثر بیماریهای روانی خیلی زودتر به سمت و سوی درمان و حل مشکل خویش روان میشوند.
ما نمیتوانیم بگوییم چون روانشناسان با بیماران روانی بسیاری درگیرند خود نیز قطعاً از این بیماریها بیبهره نخواهند ماند، به همان دلیل که اشخاصی که در بیمارستانها در بخش مراقبت از بیماران عفونی کار میکنند اگر مراقب خودشان نباشند قطعاً به این بیماریها مبتلا خواهند شد. بنابراین باور فوق را به شکل زیر اصلاح میکنیم.
روانشناسان هم همچون دیگر مردمان اگر مراقب خود نباشند در معرض بیماریهای روانی قرار دارند.
3 - ما خودمان روانشناسیم
بله این جملهای است که کارل راجرز، یکی از روانشناسان بزرگ و پایهگذار روانشناسی انسانگرا بر آن معتقد بود. او اعتقاد داشت که هر کس خودش بهترین درمانگر خویش است اما سئوالی که پیش میآید این است، پس چرا همه روزه تعداد کثیری از مردم به کمک و دخالت روانشناسان نیازمند هستند؟ جواب این است به همان دلیل که همه ما بالقوه میتوانیم به قله دماوند صعود کنیم اما به شرطی که شخصی نتواند راهنمایی ما را به عهده بگیرد. یعنی راه را به ما نشان دهد و تجهیزات لازم را به ما معرفی کند.
برای حل مشکلات شخصی هم ما نیاز به کمک یک روانشناس زبده داریم که نه برای ما بلکه با ما حرکت کند تا به حل مشکلاتمان نائل شویم و از همه مهمتر این که ذهن انسان از3 بخش عمده هشیار، نیمههشیار و ناهشیار تشکیل یافته است که اگر ما خیلی توانا باشیم حداکثر به نیمه هشیار ذهنمان دسترسی پیدا میکنیم که البته برای حل مشکلات کافی نیست.
بنابر این نیازمند کمک کسی هستیم که بتواند به ناهشیار ذهن ما وارد شده و از این انبار متروکه پروندههای دردناک بایگانی شده گذشته را بیرون آورده و از نو رسیدگی کند.بنابراین باور فوق را به شکل زیر اصلاح میکنیم.
هیچ کس بیشتر از خود انسان به احوالات خودش آگاه نیست اما بدون کمک یک روانشناس هرگز بدان احوالات دسترسی نخواهد داشت. روانشناسان با یک نگاه میتوانند همه چیز را درباره ما بدانند.
4 - روانشناسان حلال مشکلاتند
این باور، روانشناسان را به جادوگرانی مبدل میسازد که قادرند فکر ما را بخوانند شود، که این موضوع به هیچ عنوان صحت ندارد، چرا که برای شناختن افراد در روانشناسی روشهای گوناگونی همچون مشاهده تجربی یعنی در نظر داشتن رفتار افراد بدون آنکه خودشان متوجه باشند، مصاحبه با نزدیکان و خویشاوندان ،اجرای آزمونهای روانی همچون پرسشنامه، تست و آزمونهای فرافکنی و در نهایت مصاحبه با خود شخص که از انواع مختلفی برخوردار است در نظر گرفته می شود.
در نهایت میتوان گفت پس از انجام این آزمایشها و آزمونها شاید با احتیاط بتوان گفت از شخص مورد نظر نیمرخ روانی بهدست آوردهایم. که باز هم در پارهای از موارد بی نقص نخواهد بود. بنابراین باور فوق را به شکل زیر اصلاح میکنیم.
روانشناسان هرگز با یک نگاه نمیتوانند همهچیز را درباره ما بدانند.
5 - نیاز به مشورت ندارند
این هم یک باور غلط دیگر است، چرا که روانشناسان هم همچون آرایشگران قادر به اصلاح سر خویش نیستند، هرچند که آرایشگر قابلی باشند. به این دلیل که مشکلات روانی همیشه صرف نظر از داشتن لایههای منطقی از لایهای هیجانی نیز برخوردارند، بنابراین با توجه به اصل نیروگذاری روانی (یعنی مقدار مشخصی انرژی روانی میتوان در ذهن به فعالیتی خاص صرف شود) وقتی بخشی از نیروهای ذهنی ما در هیجانات ما صرف شده است نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که با آگاهی و اشراف کامل دست به حل مسئله بزنیم، بنابراین، نیاز داریم از شخص دیگری که البته رابطه خویشی و دوستی با ما ندارد کمک بگیریم تا او با صددرصد توان به کمک ما برای حل مسائل بیاید. البته این قاعده شامل حال تمام افراد میشود؛ چه مشاوران و چه روانشناسان. پس باور فوق را به شکل زیر اصلاح میکنیم. روانشناسان هم نیاز به مشورت دارند.
6 - روانشناسان دانای کل هستند
این باور غلط و غیرمنطقی در بین مردم شایع است. البته متأسفانه این به دلیل ضعف حرفه روانشناسی در ایران است که اگر شما به اکثر روانشناسان شاغل در ایران مراجعه کنید قادرند از مشکل شب ادراری کودکتان تا لکنت زبان همسرتان، دعاوی خانوادگی، ترس و اضطراب و وسواس و. همگی آنها را درمان کنند.
در صورتی که در کشورهای پیشرفته شاید هر روانشناس حداکثر در 2-3 موضوع مرتبط تخصص دارد و داوطلبانه اعلام میکند که فقط قادر به حل مشکل ترس و اضطراب شماست، نه به عنوان مثال مشاوره شغلی و تحصیلی هم انجام دهد. ضمن اینکه در باور فوق زندگی کردن واژهای کلی و مصادیق آن وسیع است، بنابراین باور فوق به شکل زیر اصلاح میشود.
هر روانشناسی قادر به حل بعضی از مشکلات خاص و مشخص مراجعانش میباشد.
7 - سرنوشت را تغییر می دهند
این هم یک باور عجیب دیگر که اصلاً نمیتواند درست باشد. بزرگی میگفت: مراقب افکارت باش چون به حرفهایت بدل میشود. مراقب حرفهایت باش چون به اعمالت تبدیل میشود. مراقب اعمالت باش چون به عادتهایت مبدل میشود. مراقب عادتهایت باش چون به شخصیت تو تبدیل میشود. مراقب شخصیت خود باش چون به سرشت تو تبدیل میشود و مراقب سرشت خویش باش چون به سرنوشت تو تبدیل میشود.
فکر میکنم این بزرگ بهخوبی حق مطلب را ادا کرده، چرا که تا انسانها خود نخواهند، به هیچ تغییر پایداری در زندگیشان نخواهند رسید. مگر آنکه دست خویش را در دست راهنمایی دلسوز چون یک روانشناس زبده دهند تا او را از کوره راههای زندگی به سرمنزل خوشبختی و سعادت رهنمون کند. روانشناسان قادر به پیشگویی و تغییر سرنوشت افراد نیستند مگر با همکاری و مساعدت خود آنها.
دیدگاه شما