موفقیت مکرر نیازمند آمادهسازی است. معاملهگران جدید ممکن است بهراحتی در احساسات بازار گرفتار شوند و در نتیجه تصمیمهای اشتباه بگیرند. معاملهگران باتجربه پیش از ورود به یک معامله، استراتژی و پارامترهای مدیریت ریسک خود را تعریف میکنند. آنها بازار را مطالعه میکنند، استراتژی و مزیت معاملاتی خود را پیدا میکنند و بارها از آن بهره میگیرند. حرفهایها برای هر معامله، ساختار منحصربهفردی ایجاد میکنند.
احتمالات در معامله گری؛ شانس موفقیت هر معامله چقدر است؟
همه چیز در فارکس بر این پایه استوار است که معاملهای را با بالاترین احتمال موفقیت انتخاب کنید. با این حال، شهود و خرد انسانی میتواند فرد را فریب داده و منجر به تصمیمات اشتباه شود. در این مقاله، ما قوانین اصلی احتمال را که میتوانید در معاملات استفاده کنید، مرور میکنیم تا بتوانیم معاملاتی با شانس موفقیت بالاتری را انتخاب کنیم.
نقص شهود
مشکل این جا است که بسیاری از اوقات، وقتی که ما با شهود خود اقدام به کاری میکنیم و در مورد آن عمیقا به تفکر نمیپردازیم، تخمین ضعیفی از احتمالات داریم. بیایید به نظریه «چشمانداز» که دنیل کانمن و آموس تورسکی – در کتاب تفکر سریع و کند – ارائه دادهاند، نگاهی بیندازیم. این نظریه روشهای تصمیمگیری ما که با ریسک همراه هستند را بررسی میکند:
تصور کنید که باید یکی از دو حالت زیر را انتخاب کنید:
۱- برنده شدن ۱۰۰ دلار با شانس ۷۵ درصد و صفر دلار با شانس ۲۵ درصد.
۲- سود قطعی ۷۰ دلار.
همچنین یک آزمایش دیگر نیز وجود دارد و باید یکی از موارد زیر را انتخاب کنید:
۱- از دست دادن ۱۰۰ دلار با شانس ۷۵ درصد و یا از دست ندادن هیچ پولی با شانس ۲۵ درصد
۲- ضرر قطعی۷۰ دلار
منطق میگوید که یک فرد ریسک گریز در هر دو مورد گزینه ۲ را انتخاب میکند. (سود کم و ریسک کم) با این حال، در واقعیت، اکثر افراد در مورد سوال اول گزینه ۲ و در مورد سوال دوم گزینه ۱ را انتخاب میکنند.
تئوری چشمانداز نشان میدهد که مردم احتمال سود نکردن را بیش از حد ارزیابی میکنند و از سوی دیگر، در برآورد احتمال ضرر نکردن نیز به همین میزان اغراق به خرج میدهند. مردم به دنبال کاهش ریسک خود هستند اما در عمل ممکن است سود کمتر و ضرر بیشتری نصیبشان شود. (در مثال بالا در مجموع چون در حالت اول گزینه دوم (۷۰ دلار سود) و در حالت دوم گزینه یک (۱۰۰ دلار ضرر) را مردم انتخاب میکنند در بلندمدت برآیند ضرر میشود.)
به عبارت دیگر، از نظر روانشناختی، ضررها بیش از سودها بر افراد تاثیر میگذارد. اگر احتمال موفقیت کم باشد، افراد تمایل بیشتری به ریسک دارند، در حالی که اگر احتمال موفقیت زیاد باشد، برعکس، تمایلی به ریسکپذیری ندارند. واضح است که برای به حداکثر رساندن سود، باید دقیقا مخالف این ترتیب عمل کرد. این گرایش اشتباه درمورد ضررها نیز مشاهده میشود. هرچه احتمال ضرر بیشتر باشد، افراد تمایل بیشتری به ریسک کردن دارند.
هنگامی که احساسات بر تصمیمات شما در معامله گری حاکم است، در واقع معامله نمیکنید، بلکه در حال قمار کردن هستید. شما وسوسه میشوید که حد سود خود را کم کرده و اجازه میدهید زیانهای شما افزایش پیدا کند. راه حلی که میتواند از نظر کنترل رفتار، شما را در وضعیت بهتری قرار دهد، استفاده از یک سیستم معاملاتی مناسب و رعایت مدیریت ریسک است.
آماندا کاکس، سردبیر روزنامه نیویورک تایمز، تصویری زیبا از مغالطه انسان در قضاوت درباره احتمالات ارائه میکند.
مشکل زمانی پیش میآید که ما به جای احتمالات، به سمت پیشبینی کردن حرکت کرده و بر مبنای این پیشبینیها اقدام میکنیم. اگر احتمال سود را ۸۰ درصد تخمین بزنیم، ممکن است خود را فریب داده و از قرار دادن حد ضرر صرف نظر کنیم. شاید این «احتمالاتی فکر کردن» امری دشوار باشد، اما معامله گران باید تلاش خود را انجام دهند.
مغالطه قمارباز
بیایید مطمئن شویم که مفهوم احتمال را به درستی درک کردهایم. تصور کنید که یک سکه بالا میاندازید. در این صورت، نتیجه تصادفی است و احتمال شیر یا خط آمده معادل ۵۰ درصد است. به عنوان مثال، شما روی شیر شرط بندی میکنید. آیا احتمال موفقیت شما بعد از اینکه ۵ باز پشت سر هم شیر آمده است، کاهش مییابد؟ جواب مشخصا «نه» است. احتمال شیر آمدن در این حالت هنوز هم برابر با ۵۰ درصد خواهد بود. دلیل این امر این است که ما شانس چند رویداد را به صورت یکجا محاسبه نمیکنیم (به عنوان مثال شانس اینکه شش بار پشت سر هم شیر بیاید) هر رویداد مستقلا محاسبه و از نو محاسبه میشود بنابراین احتمال شیر آمدن در هر رویداد یکسان و برابر با ۵۰ درصد است.
این قضیه به عنوان مغالطه قمارباز نامیده میشود که در آن تصور میشود اگر یک رویداد در یک دوره معین بیش از حد معمول رخ بدهد، در آینده شانس رخ دادن این رویداد کاهش پیدا میکند. شما میتوانید شواهد کافی برای عدم صحت این تصور را در مونت کارلو (منطقهای در فرانسه که شامل معروفترین قمارخانهها و کازینوهای جهان است) بهوضوح ببینید.
معامله گران باید این موضوع را پس از چند بار سود کردن پشت سر هم و همینطور چند بار زیان کردن پشت سر هم، برای خود یادآوری کنند.
دوستی با امید ریاضی
لازم به ذکر نیست که معامله گری پیچیدهتر از پرتاب یک سکه است. اما با این حال تمام آنها با احتمالات سر و کار دارند.
هدف یک معامله گر، ساختن یک سیستم معاملاتی با انتظار عملکرد مثبت و ترکیب آن با مدیریت ریسک کارآمد است. متاسفانه ریاضیات به ما اجازه نمیدهد عملکرد آینده یک سیستم معاملهگری را پیشبینی کنیم. تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که دادههای تاریخی جمعآوری شده را براساس استراتژی خود تست و مطالعه کنیم. فرمول امید ریاضی مثبت چیزی شبیه به این خواهد بود:
در این معادله W مقدار متوسط معاملاتی است که موفق بوده است. L مقدار متوسط معاملاتی است که ناموفق بوده است و P احتمال موفقیت معاملات است. مثلا اگر ما همیشه در معاملاتمان ریوارد به ریسک یک اعمال کنیم نسبت W به L میشود ۱ ؛ حال اگر از هر ۵ معامله ما، ۳تا سودده باشد p میشود ۶۰ درصد؛ آنگاه امید ریاضی برابر ۰.۲ خواهد بود که مثبت است و نشاندهنده سودده بودن استراتژی است.
به یاد داشته باشید که امید ریاضی ذاتا پیشبینیکننده نیست، اما یک سیستم با امید ریاضی مثبت مبنایی برای معاملات موفق است. عنصر مهم دیگر مدیریت صحیح ریسک است. قرار گرفتن در معرض ریسک چیزی نیست که بتوانیم از آن فرار کنیم اما میتوانیم آن را با ابزاری مانند حجم معامله، نسبت ریسک به ریوارد و حد ضرر کنترل کنیم.
مدیریت ریسک این امکان را فراهم میکند که باکمک یک سیستم معاملاتی با «امید ریاضی مثبت» (فرمول بالا) و ریسک کنترل شده بتوانیم سودهای بدست آمده را به حداکثر برسانیم. وقتی میتوانید از ابزارهای در دسترستان به سودآوری برسید، چرا چنین نکنید؟ یک معاملهگر موفق به دنبال چراغ جادو (یک سیستم معاملاتی با ۱۰۰ درصد موفقیت) نمیگردد بلکه واقع بینانه نگاه میکند. چنین فردی در فرایند سودآوری همواره به احتمالات نیز نیم نگاهی دارد.
آیا یک فرد معمولی میتواند در معاملات ارزهای دیجیتال موفق شود؟
دنیای معاملات ارزهای دیجیتال، دنیایی پیچیده و پرپیچ و خم است، مخصوصاً برای تازهکارها. در میان افرادی که سالها تجربه و دانش در حوزه معاملات داراییهای مختلف دارند، افراد معمولی و تازهکار تا چه اندازه شانس موفقیت خواهند داشت؟ نویسنده و معاملهگر ارزهای دیجیتال، بنجامین پایروس (Benjamin Pirus)، در مقالهای که در کوین تلگراف منتشر کرده است، با مقایسه رویکرد معاملهگران حرفهای و آماتور، شانس موفقیت افراد معمولی را که از خانه و با ابزارهای معمولِ معاملهگری قصد کسب سود دارند، میسنجد. در این مقاله، پایروس با کمک سه معاملهگر و تحلیلگر برتر، بیل هرمان (Bill Hermann)، متیو فیک (Matthew Ficke) و دیوید کارمن (David Carman)، زیر و بم معاملهگری خُرد و کلان را نشان داده است.
معامله ارزهای دیجیتال یک بازیِ مجموع صفر با برندگان و بازندگان مشخص است. بازی مجموع صفر یعنی سود شما دقیقاً از ضرر فرد دیگری بهدست میآید. معاملهگران بسیاری در شبکههای اجتماعی توییتر و یوتیوب ادعا میکنند که در این حوزه رقابتی، سود فراوان کسب کردهاند. بازیگران حرفهای، معاملات سودآوری برای مؤسساتی مانند شرکتهای سرمایهگذاری گلکسی دیجیتال (Galaxy Digital) و پانترا کپیتال (Pantera Capital) انجام میدهند؛ اما استراتژی این افراد با معاملهگران خُرد که از خانه معامله میکنند، چه تفاوتی دارد؟ آیا اصلاً روشهای معاملات خُرد کارآمد هستند؟
بیل هرمان، مدیرعامل شرکت سرمایهگذاری ویلشایر فینکس (Wilshire Phoenix) در مصاحبهای اظهار داشت:
بهطور کلی، مسیر مؤسسات بزرگتر مشخص نیست و این مؤسسات عموماً بر بازارسازی تمرکز دارند.
درواقع، هرمان معتقد است که مؤسسات براساس مسیر مشخصی معامله نمیکنند. معامله کردن براساس یک مسیر مشخص، بهمعنای موقعیتگیریهای لانگ و شورت (سود بردن از صعود یا سقوط قیمت در صرافیها) است که با توجه به وضعیت افتوخیزهای بازار انجام میشود. در مقابل، استراتژیهای معاملاتی که مسیر مشخصی ندارند، از محصولات، رباتها و سایر جوانب مختلف معاملات برای کسب سود خارج از حرکات صعودی و نزولی روند بیت کوین استفاده میکنند. معاملات خُرد اغلب شامل روشهای کاملاً متفاوتی نسبت به معاملات کلان هستند و معاملهگران خُرد، خود باید شیوه دستیابی به موفقیت را یاد بگیرند و پیدا کنند.
اغلب معاملهگران شکست میخورند
اغلب معاملهگران شکست میخورند
معاملات ارزهای دیجیتال، از بسیاری جهات شبیه به معاملات سهام، قراردادهای آتی و فارکس است. معاملهگران از نمودارهای قیمت، اندیکاتورهای مربوط به تحلیل تکنیکال و محرکهای فاندامنتال برای یافتن منطق معاملاتی خود استفاده میکنند تا پس از ساعتها آزمون و خطا، بالاخره استراتژیهای معاملاتی خود را بیابند.
در مقالهای که در وبسایت آموزشی تریدسایتی (Tradeciety) منتشر شده است، نقلقولی از کتاب «آیا معاملهگران روزانه بهطور منطقی تواناییهای خود را میشناسند؟» (Do Day Traders Rationally Learn About Their Ability) ذکر شده است. در این نقلقول آمده است:
فقط بخش اندکی از معاملهگران روزانه سود خوبی به دست میآورند؛ یعنی بهطور میانگین، حدود ۱.۶ درصد از معاملهگران در سال. با این حال، این معاملهگران بسیار فعال هستند و ۱۲ درصد از تمام فعالیتهای معاملاتی روزانه متعلق به آنهاست.
با این حال، معاملهگری بسیار دشوار است. برخلاف ورزش و سایر رویدادها که افراد از سطوح مبتدی شروع میکنند، هنگامی که فردی وارد دنیای معاملات یا سرمایهگذاری میشود، درواقع وارد زمینی شده است که رقبای او حرفهایترین افراد در این صنعت هستند. دقیقا شبیه به اینکه یک فرد معمولی به یکباره از خیابان وارد یک مسابقه حرفهای بسکتبال انبیاِی شود. نتیجه این کار برای این فرد معمولی، چندان خوشایند نخواهد بود.
تغییر چشمگیر معاملات بعد از خلوت شدن تالارهای بورس
دیوید کارمن، معاملهگر سابق قراردادهای اختیار معامله در تالار بورس شیکاگو و همبنیانگذار مرکز فناوری فینتنک (FinTank)، طی مصاحبهای اظهار داشت:
بهنظر من، تعداد بسیار کمی از معاملهگران خُرد واقعا موفق هستند. بسیاری از معاملهگرانی که در تالار بورس معامله میکردند، نتوانستند خود را با معاملهگری الکترونیک وفق دهند. به جز عدهای معدود، بقیه بهکل از معاملات دست کشیدند. سود معاملات در تالار بورس به کارگزارها بستگی داشت. با معاملات الکترونیک، دیگر از آن مزیت معاملاتی خبری نیست.
مزیت معاملاتی (trading edge) یک برتری خاص معاملاتی است که معاملهگر با استفاده از رویکرد، ارتباط یا تکنیکی خاص به دست میآوَرَد و بهوسیله آن نسبت به سایر معاملهگرها برتری پیدا میکند. بهعقیده کارمن، دیگر آن روزها گذشتهاند که تالارهای پرازدحام بورس، مملو از شرکتکنندگانی میشدند که برای ثبت و انجام معاملات در حال فریادکشیدن بودند. معاملات در تالار بورس به کارگزارانی در همان تالار نیاز داشت که طبق درخواست معاملهگران وارد موقعیتها شده، یا از آنها خارج شوند. شناخت کامل کارگزار، یک مزیت معاملاتی محسوب میشد. با دیجیتالیشدن معاملات، این مزیت معاملاتی در بازار بورس نیز از بین رفت.
حرفهایهایِ مجهز در مقابل تودههایِ خودآموخته
معاملهگران سازمانی اساسا بهجای سایر افراد یا شرکتها معامله میکنند و از سرمایهای که این نهادها در اختیارشان گذاشتهاند، استفاده میکنند. این معاملهگران با بهکارگیری دستورالعمل، ابزار و فناوری شرکتی که برای آن کار میکنند، مدیریت سرمایههای کلان را برعهده دارند. علاوه بر این، این شرکتها اغلب معاملهگران باسابقه و باتجربهای را استخدام میکنند که رزومه موفقی در این حوزه داشته باشند و یا افراد بااستعدادی باشند که دانش برنامهنویسی قابلتوجهی دارند و تازه وارد این حوزه شدهاند.
در سوی دیگر، معاملهگران خُرد قرار گرفتهاند. این دسته شامل هر فردی میشود که دسترسی به اینترنت و پولی برای سرمایهگذاری داشته و در مکانی زندگی کند که مجاز به انجام معاملات باشد. موانع ورود به معاملات ارزهای دیجیتال اغلب کمتر از موانع ورود به معاملات بازار سنتی هستند. کاربران میتوانند به راحتی از شانس موفقیت هر معامله چقدر است؟ یک صرافی به صرافی دیگر کوچ کنند و با استفاده از ارزهای دیجیتال یا انتقالات حساب بانکی، سرمایه فعالیتهای خود را تأمین کنند.
این افراد اغلب بهدنبال کسب درآمد اضافی و مدیریت سرمایه شخصی هستند. بسیاری از علوم و شیوههای معاملات بهشکل آنلاین و یا در کتابها موجود است و در دسترس هر فرد مبتدی و باانگیزهای قرار دارد. علاوه بر این، کلاسهای آموزشی معاملهگری نیز بهصورت آنلاین وجود دارند. با این حال، اینترنت پر از اطلاعات اشتباه و افرادی است که خود را متخصص معرفی میکنند و اطلاعاتی را منتشر میکنند که صحت و کارآیی آنها مشخص نیست. به هر حال، معاملات آنلاین با تمام مزایایی که با خود دارد، معایبی نیز نسبت به معاملات سنتی و دادوفریادهای معاملهگران برای خرید و فروش دارد.
حتی در صورت داشتن بهترین و موثقترین اطلاعات، باز هم معاملات باید متناسب با هر فرد تنظیم شوند. استراتژیای که ممکن است برای یک فرد کار کند و تأثیرگذار باشد، احتمال دارد برای فرد دیگر کار نکند. در این حوزه، نبرد احساسات، نظم و ساماندهی حاکم است.
معاملاتِ متفاوتِ سازمانها و معاملهگرانی که سرمایه کلان دارند
از آنجا که معاملهگران سازمانی، معاملات با اندازه بزرگتر را انجام میدهند، باید روش متفاوتی برای معاملات خود داشته باشند. آنها نمیتوانند به سادگی هر دارایی مفروضی را با هر قیمتی بخرند، بدون اینکه تغییری، هر چند اندک، در قیمت آن دارایی ایجاد نکنند.
طبق گفتههای هرمان، این معاملهگران رویکردی متفاوت نسبت به معاملهگران خُرد دارند. معاملهگران خُرد اغلب با توجه به افت و خیز بازار تصمیم میگیرند و معامله میکنند. هرمان، با اشاره به ابزارهای محبوب تحلیل تکنیکال نمودارها، گفت:
معاملهگران خُرد شانس موفقیت هر معامله چقدر است؟ اغلب در مسیری مشخص و با تعصب معامله میکنند. استراتژی آنها براساس جهت حرکت بازار و اندیکاتورهایی مانند شاخص قدرت نسبی (RSI) و اندیکاتور استوکستیک (Stochastics) بنا شده است. این روش خوب در کمترین زمان، دید خوبی از بازار به شما ارائه میدهد و میتواند برای تشخیص واگراییها مفید واقع شود. با این حال، اِعمال این اندیکاتورها در یک نمودار، کاری که بسیاری از معاملهگران خُرد انجام میدهند، یک اشتباه است؛ چون اساساً همه روایتی مشابه را ارائه میدهند.
اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال اَشکال و اندازههای مختلف دارند. دستههای مختلفی از اندیکاتورها برای سنجش عواملی از جمله حجم، مومنتوم (سرعت تغییر قیمت) و زمان استفاده میشود. همانطور که هرمان اشاره کرد، استفاده از چندین اندیکاتور مختلف از یک نوع و در یک زمان، کارآیی چندانی ندارد؛ زیرا همگی از راههایی که تفاوت اندکی دارند، به نتیجهای یکسان میرسند.
روشهای معاملهگران خُرد
در بسیاری موارد، معاملهگری خُرد با استفاده از تعدادی تکنیک، الگو، و اندیکاتور در نمودارهای مختلف انجام میشود. کارآیی این روشها بستگی به نحوه استفاده از آنها دارد. بسیاری گروههای آموزشی، کلاسهای آنلاین و ویدئوهای یوتیوب وجود دارند که این روشها را آموزش میدهند. اما شما به کدام مورد اطمینان دارید؟
کارآیی و عملکرد هر رویکرد و ابزار، بستگی به معاملهگری دارد که از آن استفاده میکند. معمولا این ابزارها براساس فاکتورهایی که معاملهگر در نظر میگیرد، درصد موفقیت او را در یک معامله خاص بالاتر میبرند. با این حال، چنین ابزارهایی بههیچوجه تضمینی برای موفقیت حتمی نیستند. هرمان در این خصوص اظهار داشت:
فراوانی اندیکاتورها یا حتی استراتژیها در اینترنت از کنترل خارج شده است. بسیاری از وبسایتها درباره سادگی معاملات ادعاهای عجیب و غریب میکنند و وعده سودهای کاملا غیرواقعی میدهند. هیچ اندیکاتور تکنیکالی جادو نمیکند. البته، این بدان معنا نیست که معاملهگران خُرد سود نمیکنند؛ فقط به کار و تلاش زیاد بستگی دارد. باید به استراتژی خود وفادار باشید و مزیت معاملاتی و برگ برنده خود را پیدا کنید.
طبق گفتههای هرمان، معاملهگران سازمانی از اندیکاتورها و استراتژیهای معاملاتی که در بین معاملهگران خُرد رایج است، استفاده نمیکنند. بهعقیده او تفاوت بین روش معاملاتی معاملهگران سازمانی و خُرد، «زمین تا آسمان است».
معاملهگران سازمانی که مسیر مشخصی در معاملات خود دارند، چندین عامل مختلف از جمله مومنتوم، قیمت و حجم معاملات را با هم ترکیب میکنند. بررسیِ تنها یک معیار یا ابزار بهتنهایی، کارآمد نیست و به معاملهگر دیدگاه کاملی از وضعیت بازار ارائه نمیدهد. با این حال، ترکیب اندیکاتورها و جوانب مختلف بازار میتواند نتایج بسیار متفاوتی به همراه داشته باشد. هرمان توضیح داد:
فرقی نمیکند که سرمایهگذار سازمانی باشید یا خُرد؛ نتیجهی ابزارهای تحلیل بسیار قدرتمند خواهد بود.
معاملهگری خُرد میتواند نتیجهبخش باشد
با معاملهگری خُرد میتوان کسب درآمد کرد؛ اما، گفتنش سادهتر از عملکردن است. تحلیلگر ارزهای دیجیتال در کانال تلویزیونی سیانبیسی افریکا (CNBC Africa) و شخصیت برجسته توییتر، بیگچدز (BigCheds)، به مواردی مشابه آنچه هرمان گفته بود، اشاره نکرد. با این حال، او چند شیوه مهم دیگر را در معاملهگری خُرد برشمرد. او در مصاحبهای اظهار داشت:
کلید موفقیت در معاملات خُرد ارزهای دیجیتال، مدیریت ریسک است.
بهعقیده بیگچدز، مدیریت ریسک شامل برنامهریزی دقیق برای میزان ضرری است که یک معاملهگر میتواند در یک معامله مفروض متحمّل شود و در عین حال، بتواند با معاملات بعدی همگام شده و شانس خود را در آنها نیز بیازماید.
طبق گفتههای این تحلیلگر، برنامهریزی و نظم دو کلید طلایی دیگر برای موفقیت هستند. بیگچدز توضیح داد:
ورود به معامله همراه با برنامه و وفادار ماندن به حد سود و ضرر، همگی میتوانند در موفقیت شما نقش داشته باشند. همچنین، گام بسیار مهم دیگر این است که پس از پایان یافتن یک معامله، دفتر یادداشتی داشته باشید تا آنچه را از آن معامله آموختهاید، یادداشت کنید.
او همچنین افزود:
معاملهگران باید منظم باشند
داشتن برنامه معاملاتی؛ مهمترین رکن معاملهگری
طبق گفته متیو فیک، مدیر توسعه بازار در صرافی اکیکوین (OKCoin)، موفقیت در معامله احتیاج به نظم دارد. او همچنین افزود:
موفقیت مکرر نیازمند آمادهسازی است. معاملهگران جدید ممکن است بهراحتی در احساسات بازار گرفتار شوند و در نتیجه تصمیمهای اشتباه بگیرند. معاملهگران باتجربه پیش از ورود به یک معامله، استراتژی و پارامترهای مدیریت ریسک خود را تعریف میکنند. آنها بازار را مطالعه میکنند، استراتژی و مزیت معاملاتی خود را پیدا میکنند و بارها از آن بهره میگیرند. حرفهایها برای هر معامله، ساختار منحصربهفردی ایجاد میکنند.
فیک مثالی ساده توضیح داد که در آن، فرد در قیمتی تعیینشده و مشخص، وارد یک موقعیت لانگ میشود (یک دارایی یا محصول معاملاتی را میخرد). سپس، سطوح مشخصی را برای حد سود و ضرر خود در نظر میگیرد و اجازه میدهد تا معامله انجام شود. معامله یا به هدف میرسد و یا مقدار مشخصی پول را در حد ضرر از دست میدهد.
طبق توضیحات فیک، اگر تغییر قابلملاحظهای در شرایط بازار اتفاق بیفتد و به ارزیابی مجدد معاملات نیاز باشد، معاملهگران منظم به سیستم خود وفادار میمانند و تحت تأثیر احساسات کاذب بازار قرار نمیگیرند. همچنین، میزان حد ضرر نیز در این بین حائز اهمیت است. اگر معاملهگران کمتر از آنچه که برای هر معامله برنامهریزی و تعیین کردهاند، ریسک کنند، این امر برای ضررهای پیشبینینشده معامله در یک سیستم معاملاتی فضای بیشتری باز میکند.
فیک در این خصوص اظهار داشت:
عملکرد معاملهگر، با استفاده از یک ساختار مشخص و با گذر زمان، قابلپیشبینیتر و پایدارتر خواهد بود. همچنین، آنها میتوانند بخشی از فرایند معاملات خود را که برای افزایش بازده نیازمند بهبود است، جدا کنند. این اصول برای بازارهای سنتی و ارزهای دیجیتال یکسان است. موفقیت نیازمند زمان، تلاش، تحقیق و ساختار است. شخصیتهای مختلف بهسمت انواع متفاوتی از استراتژیهای معاملاتی جذب میشوند. با توجه به این امر، ایجاد استراتژی و مزیت معاملاتی مسئلهای شخصی و پویا است و با گذشت زمان، ممکن است تغییر کند.
ارزهای دیجیتال به مسیر خود در جهت پذیرش عمومی ادامه میدهند. در این بین، بسیاری افراد نیز در حال آزمایش شانس خود در معاملات این دسته از داراییها هستند. دستیابی به موفقیت در بسیاری از حوزههای زندگی نیازمند کار سخت، نظم و یادگیری است که با اندکی استعداد یا علاقه همراه باشد. معاملهگری نیز از این قاعده مستثنی نیست.
شانس موفقیت هر معامله چقدر است؟
در طول دو هفته اخیر یک روش معاملاتی را امتحان میکردم تا به کسانی که در مورد اهمیت رعایت نسبت سود به ضرر در ترکیب با استراتژی مبتنی بر پرایس اکشن تردید دارند، نکتهای را ثابت کنم. در این مقاله به شما ثابت میشود که اگر یک نسبت سود به ضرر صحیح را در معاملات خود رعایت کنید و همچنین علاقه به یادگیری یک استراتژی معاملاتی قوی مبتنی بر پرایس اکشن داشته باشید، میتوانید در بازار فارکس به سود مستمر برسید. این مقاله نگاه شما را تغییر میدهد، بنابراین توصیه میکنم تا انتها به مطالعه آن ادامه دهید و مفاهیم گفته شده را یاد بگیرید.
آزمایش
برای اینکه اهمیت بالای رعایت نسبت سود به ضرر معاملات را نشان دهم و آن را ثابت کنم، طی ۲ هفته اخیر تصمیم گرفتم در یک حساب دِمو، بصورت تصادفی و رندوم به ۲۰ معامله در جفتارزهای EURUSD، GBPUSD و AUDUSD ورود کنم. برای این معاملات از هیچ نوع روش یا استراتژی معاملاتی یا روش پرایس اکشنی استفاده نشده است. من فقط در مدت ۱۰ روز ۱۹ معامله در جفتارزهای مذکور انجام دادم و در هر معامله با نسبت سود به ضرر ۲ به ۱، حد ضرر را به اندازه ۵۰ پیپ و حد سود را به اندازه ۱۰۰ پیپ تعیین کردم. در طول معاملات هیچ کاری نمیکردم و بعد از ورود به معامله و تعیین حدود سود و ضرر، آن را رها میکردم تا بالاخره با فعال شدن حد سود یا حد ضرر معامله به پایان برسد، تا به این ترتیب اهمیت رعایت نسبت سود به ضرر را ثابت کنم.
اگرچه این آزمایش را برای اثبات اهمیت رعایت نسبت سود به ضرر در معاملات انجام دادم، اما به خوبی قدرت استراتژیهای معاملاتی مبتنی بر پرایس اکشن در ترکیب با نسبت سود به ضرر را نیز نشان میدهد. نتایج این معاملات نشان میدهد که با داشتن نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ در هر معامله و ۱۲ معامله منفی از کل ۱۹ معامله، در پایان سود کوچکی نیز داشتهام. یعنی همانطور که در تصویر زیر مشاهده میکنید، درصد موفقیت معاملات من ۳۶٫۸۴ درصد بوده است و ۶۳٫۱۶ درصد معاملات منفی بودهاند. با اینحال و با اینکه ورود به معاملات بصورت کاملا رندوم و تصادفی بوده است، اما در آخر حدود ۱۰۰ دلار هم سود کردهام.
از این آزمایش چه درسی میگیریم؟
تاریخچه معاملات به خوبی اهمیت رعایت نسبت سود به ضرر در معاملات را نشان میدهد. اما باید از خودمان سؤال کنیم که اگر از یک روش معاملاتی مانند روشهای مبتنی بر پرایس اکشن با احتمال موفقیت بیشتر استفاده میکردیم، نتایج چقدر بهبود پیدا میکرد. اگر استراتژیهای پرایس اکشن را با آموزش و تجربه ترکیب کنید، قطعا میتوانید معاملاتی با احتمال موفقیت بالای ۵۰ درصد انجام دهید. بنابراین اگر فرض کنیم که با استفاده از یک استراتژی ساده پرایس اکشنی به درصد موفقیت ۵۰ درصدی برسیم و همچنین در هر معامله نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ را رعایت کنیم، بعد از ۲۰ معامله با احتساب ۵۰ دلار ریسک در هر معامله، در نهایت ۵۰۰ دلار سود میکنیم (۱۰۰۰ دلار سود از معاملات مثبت و ۵۰۰ دلار ضرر ناشی از معاملات منفی).
بنابراین حالا دیگر میدانیم که بدون شک و تردید استراتژی نسبت سود به ضرر به خوبی کار میکند. یعنی حتی اگر بصورت رندوم به معاملات ورود کنید و حد سود هر معامله را به اندازه ۲ برابر حد ضرر تعیین کنید، در نهایت یا سود کمی بدست میآورید و یا نه سود میکنید و نه ضرر. حالا اگر همین کار ساده را با یک روش با احتمال بالای موفقیت مانند پرایس اکشن ترکیب کنیم، به یک استراتژی حرفهای معاملاتی و مدیریت سرمایه میرسیم. و اگر آموزش صحیح و تجربه هم به این استراتژی اضافه کنیم، قطعا پس از ۲۰ معامله یا بیشتر به سود و کسب درآمد از بازار میرسیم.
معاملهگران حرفهای میدانند برای کسب درآمد باید معاملات مثبت آنها بیشتر از معاملات منفی آنها باشد، اگر هیچ شانسی در بازار نداشته باشید و حتی ۵۰ درصد معاملات شما هم مثبت نباشند، اما نسبت سود به ضرر حداقل ۲ به ۱ را رعایت کنید، احتمالا بعد از چند سری معامله به نقطه سربهسر میرسید. اکثر معاملهگران نسبت سود به ضرر معاملات را به درستی رعایت نمیکنند. آنها معمولا سود معاملات را به اندازه کمتر از ۲ برابر ریسک آنها در نظر میگیرند و بنابراین برای اینکه در نهایت به سود برسند، بایستی معاملات آنها درصد موفقیت (win rate) بالایی داشته باشد. با در نظر گرفتن سود معاملات به اندازه کمتر از ۲ برابر ریسک آنها، در واقع به ضرر خود عمل میکنید، چرا که در این صورت برای اینکه بتوانید در بازار سود کنید، باید بیش از ۵۰ درصد معاملات شما مثبت باشند.
یک ستاپ پرایس اکشنی خوب به شما امکان میدهد پس از ورود به معامله و تعیین حدود سود و ضرر، آن را به حال خود رها کنید و در عین حال شانس موفقیت معاملات شما بیشتر از ۵۰ درصد باشد. به عبارتی دیگر، با کمک پرایس اکشن و رعایت نسبت سود به ضرر معاملات، میتوانید تقریبا بدون استرس و نگرانی در بازار معامله کنید. شما باید صبر کنید تا یک موقعیت پرایس اکشنی واضح در محل تلاقی سطوح حمایتی و مقاومتی یا در یک روند شکل بگیرد، سپس نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ را تعیین کنید و بعد از آن معامله را رها کنید و به باقی امورات خود برسید تا اینکه معامله بسته شود. اگر واقعا این کار را بطور منظم و با دیسیپلین انجام دهید، یعنی در موقعیتهای پرایس اکشنی واضح به معامله ورود کنید و به نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ پایبند باشید، قطعا پس از یک سری از معاملات به سود میرسید.
نکته مهم این است که پس از چند معامله منفی دلسرد و ناامید نشوید یا اینکه پس از چند معامله مثبت مغرور و هیجانزده نشوید. به این فکر کنید که اگر در ۸ معامله ابتدایی از ۲۰ معامله خود ضرر کنید، چه اتفاقی میافتد؟ یکبار دیگر نتایج معاملات من را مشاهده کنید. آیا متوجه شدید که من در ۹ معامله ابتدایی شکست خوردم و پس از آن معاملات مثبت من شروع شده است؟ حرفه معاملهگری همین است، گاهی اوقات پشت سر هم ضرر میکنید و بعضی اوقات هم پشت سر هم سود میکنید. اما نباید اجازه دهید این سودها یا ضررهای متوالی برنامه معاملاتی شما را تحت تأثیر قرار دهند. همواره به خودتان یادآوری کنید که با شانس موفقیت بالای معاملات و همچنین رعایت نسبت سود به ضرر، در نهایت نتیجه مثبت خواهد شد.
دریافت آموزش صحیح
جدای از اینکه باید احساسات خود را کنترل کنید و همیشه نظم و دیسیپلین کاری خود را حفظ کنید و همچنین نسبت سود به ضرر را در هر معامله رعایت کنید، بزرگترین مسئلهای که میتواند در موفقیت حرفهای شما مؤثر باشد این است که آیا اساسا میدانید در چه زمانی و چه موقعیتهایی باید معامله کنید. در اینجاست که موضوع آموزش صحیح معاملهگری فارکس و استراتژیهای بسیار محتمل معاملاتی مانند پرایس اکشن مطرح میشود. زمانی که ستاپهای پرایس اکشن را با مدیریت سرمایه همراه کنید،مانند یک معاملهگر حرفهای عمل کردهاید. معاملهگران حرفهای در مقایسه با معاملهگران تازهکار دیدگاه کاملاً متفاوتی نسبت به بازار دارند و هرگز کار خود را خیلی پیچیده نمیکنند.
آنها اول بازار را بررسی میکنند تا ببینند آیا شرایط معامله کردن برقرار است یا خیر. اگر شرایط برای معامله کردن مساعد نباشد، برای مدتی کامپیوتر خود را رها میکنند یا به نمودارها توجهی نمیکنند. اما شانس موفقیت هر معامله چقدر است؟ اگر شرایط مناسبی برای معامله کردن وجود داشته باشد، بررسی میکنند که آیا تعیین نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ در آن موقعیت منطقی است یا خیر. در صورتی که تعیین نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ ممکن باشد، به معامله ورود میکنند و پس از تنظیم حدود سود و ضرر، آن را به حال خود رها میکنند.
دلیل اینکه معاملهگران حرفهای اینگونه فکر و معامله میکنند این است که خود را درگیر و وابسته هیچ معاملهای نمیکنند. آنها به خوبی میدانند که هر معامله تنها یک معامله از مجموعه بزرگی از معاملات است که باید انجام دهند تا در نهایت نتیجه روش کاری آنها که احتمال موفقیت بالایی دارد مشخص شود. در مقابل، معاملهگران مبتدی در تکتک معاملات گرفتار میشوند و در برابر احساسات ناشی از هر معامله مثبت یا منفی از خود واکنش نشان میدهند. چرا که به دلیل عدم داشتن تجربه کافی و دیدگاه صحیح، در عوض اینکه تصویر بزرگتر و برآیند نتایج معاملات را ببینند، نگاه خود را به جزئیات و نتیجه هر یک معامله معطوف میکنند. داشتن یک استراتژی موفق همراه با مطالب بالا می تواند سوددهی مستمر از مارکت را ساده کند.طراحی یک استراتژی موفق مراحلی دارد برای اطلاع از این مراحل مقاله “ چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق طراحی کنیم؟” را مطالعه نمایید.
پلن شخصی معامله گری چیست؟
تاجر خودت باش. به عبارت دیگر کورکورانه از توصیه های تجاری دیگران پیروی نکنید! فقط به این دلیل که ممکن است فردی با روش خود به خوبی عمل کند، به این معنی نیست که روش او برای شما نیز کارساز خواهد بود. همه ما در موقعیت شانس موفقیت هر معامله چقدر است؟ های مختلف زندگی قرار داریم و همه ما دیدگاه های بازار، فرآیندهای فکری، سطوح تحمل ریسک و تجربیات بازار متفاوتی داریم. برنامه معاملاتی شخصی خود را داشته باشید و همانطور که از بازار یاد می گیرید آن را به روز کنید. شاید این تعریف مختصری از پلن شخصی معامله گری باشد.
یک عبارت قدیمی در تجارت وجود دارد که اگر موفق به برنامه ریزی نشدید، درواقع شما برای شکست برنامه ریزی می کنید. ممکن است این مورد کوچک و ناچیز به نظر برسد، اما افرادی که در مورد موفقیت جدی هستند، از جمله معامله گران، باید این کلمات را طوری دنبال کنند که انگار روی سنگ نوشته شده و هیچگاه از بین نمی رود. اگر از هر تاجری که به طور مداوم درآمد کسب می کند، بپرسید، احتمالاً به شما خواهند گفت که شما دو انتخاب دارید: یا به طور روشمند از یک برنامه نوشته شده پیروی کنید و پلن شخصی معامله گری داشته باشید یا شکست بخورید.
اگر از قبل یک پلن شخصی معامله گری و برنامه تجاری و سرمایه گذاری مکتوب دارید، به شما تبریک می گوییم، شما در اقلیت هستید. توسعه یک رویکرد یا روشی که در بازارهای مالی کار می کند، به زمان، تلاش و تحقیق نیاز دارد. در حالی که هرگز و هیچوقت هیچ تضمینی برای موفقیت وجود ندارد، شما با ایجاد یک برنامه تجاری دقیق، یک مانع بزرگ را از بین برده اید.
اگر برنامه شما از تکنیک های ناقص استفاده می کند یا آمادگی لازم را ندارد، موفقیت شما بلافاصله به دست نمی آید اما حداقل در موقعیتی هستید که می توانید مسیر خود را ترسیم و اصلاح کنید. با مستندسازی فرآیند، می آموزید که چه چیزی به درستی کار می کند و چگونه از اشتباهات پرهزینه ای که معامله گران تازه کار گاهی با آنها مواجه می شوند، اجتناب کنید. چه در حال حاضر برنامه ای دارید یا نه، در ادامه چند ایده برای کمک به این روند وجود دارد.
تعریف پلن شخصی معامله گری
پلن شخصی معامله گری روشی سیستماتیک برای شناسایی و معامله دارایی است که تعدادی متغیر از جمله زمان، ریسک و اهداف سرمایه گذار را در نظر می گیرد. یک پلن شخصی معامله گری نحوه یافتن و اجرای معاملات توسط معامله گر را مشخص می کند، از جمله اینکه تحت چه شرایطی اوراق بهادار، بورس، بازار ارز دیجیتال یا سایر دارایی ها را بخرد و بفروشد، چقدر موقعیت را به دست می آورد، چگونه می تواند موقعیت ها را در حین حضور در آن مدیریت می کند، قوانینی برای زمان معامله و زمان عدم انجام آن، چه اوراق بهاداری را می توان معامله کرد و موارد دیگر.
اکثر کارشناسان معاملات توصیه می کنند که تا زمانی که یک پلن شخصی معامله گری انجام نشود، هیچ سرمایه ای در معرض خطر نیست. طرح و برنامه معاملاتی سندی است که در مورد آن تحقیق شده و مکتوب است که تصمیمات معامله گر را راهنمایی می کند.
درک پلن معامله گری
پلن های معامله گری را می توان به روش های مختلف ساخت. سرمایه گذاران معمولاً برنامه و پلن معاملاتی خود را براساس اهداف شخصی خود سفارشی می کنند. برنامه های معاملاتی بسیار طولانی و مفصل هستند، به خصوص برای معامله گران فعال، مانند معامله گران روزانه یا معامله گران نوسانی. این پلن های معامله گری همچنین می توانند بسیار ساده باشند، مانند سرمایه گذاری که فقط می خواهد هر ماه به صورت خودکار در صندوق های مشترک یا صندوق های قابل مبادله (ETF) تا زمان بازنشستگی سرمایه گذاری کند.
ساختن پلن شخصی معامله گری کامل
هیچ دو طرح معاملاتی مشابه نیستند زیرا هیچ دو معامله گری دقیقاً شبیه هم نیستند. هر رویکرد منعکس کننده عوامل مهمی مانند سبک معاملات و همچنین تحمل ریسک است. سایر اجزای ضروری یک برنامه معاملاتی چیست؟ در اینجا 10 مورد وجود دارد که هر طرحی باید شامل آنها باشد:
1. ارزیابی مهارت
آیا آماده تجارت هستید؟ آیا سیستم خود را روی کاغذ آزمایش کرده اید و آیا مطمئن هستید که در یک محیط معاملاتی زنده کار می کند؟ آیا می توانید سیگنال های خود را بدون تردید دنبال کنید؟ داد و ستد در بازارها جنگ دادن و گرفتن است. حرفه ای های واقعی آماده می شوند و از افرادی سود می برند که بدون برنامه و پلن معامله گری و معمولاً پس از اشتباهات پرهزینه پول می دهند.
2. آمادگی ذهنی
چه شانس موفقیت هر معامله چقدر است؟ احساسی دارید؟ به اندازه کافی خوابیده اید؟ آیا به چالش پیش رو فکر می کنید؟ اگر از نظر عاطفی و روانی آماده نبرد در بازار نیستید، معامله نکنید، در غیر این صورت، خطر از دست دادن سرمایه خود را دارید.
بسیاری از معامله گران یک شعار بازار دارند که قبل از شروع روز برای آماده کردن خود، آن را تکرار می کنند. یک معامله را انتخاب و ایجاد کنید که شما را در منطقه تجاری قرار دهد. علاوه بر این، منطقه تجاری شما باید عاری از حواس پرتی باشد. به یاد داشته باشید، این یک تجارت است و حواس پرتی ممکن است پرهزینه باشد.
3. سطح ریسک را تنظیم کنید
نکته مهم در ساخت پلن شخصی معامله گری این است که می خواهید چه مقدار از پرتفوی خود را باید در یک معامله ریسک کنید؟ این موضوع به سبک معاملاتی و تحمل ریسک شما بستگی دارد. میزان ریسک می تواند متفاوت باشد، اما احتمالاً باید بین حدود 1٪ تا 5٪ از پرتفوی شما در یک روز معاملاتی معین، متغیر باشد. یعنی اگر در هر نقطه از روز آن مقداری که مشخص کرده اید را از دست بدهید، از بازار خارج می شوید و بیرون می مانید. اگر اوضاع بر وفق مراد شما نیست، بهتر است کمی استراحت کنید و یک روز دیگر معامله کنید.
4. هدف گذاری کنید
قبل از اینکه وارد معامله شوید، اهداف سود واقعی و نسبت ریسک/پاداش (risk/reward ratios) را تعیین کنید. حداقل ریسک/پاداشی که می پذیرید چقدر است؟ بسیاری از معامله گران معامله ای را انجام نمی دهند مگر اینکه بدانند سود احتمالی حداقل سه برابر بیشتر از ریسک باشد. به عنوان مثال، اگر حد ضرر شما 1 دلار در هر سهم است، هدف شما باید 3 دلار سود برای هر سهم باشد. اهداف سود هفتگی، ماهانه و سالانه را به دلار یا به عنوان درصدی از پرتفوی خود تعیین کنید و مرتباً آنها را ارزیابی کنید.
5. تکالیف خود را انجام دهید
قبل از باز شدن بازار، بررسی می کنید که در سراسر جهان چه می گذرد؟ آیا بازارهای خارج از کشور افزایش یا کاهش دارند؟ قراردادهای آتی شاخص خوبی برای سنجش روحیه قبل از باز شدن بازار هستند زیرا قراردادهای آتی در شبانه روز معامله می شوند.
داده های اقتصادی یا درآمدی که قرار است منتشر شوند چه هستند و چه زمانی بیرون می آیند؟ لیستی را روی دیوار مقابل خود قرار دهید و تصمیم بگیرید که آیا می خواهید قبل از یک گزارش مهم معامله کنید یا خیر. برای اکثر معامله گران، بهتر است به جای ریسک های غیرضروری مرتبط با معاملات در طول واکنش های بی ثبات به گزارش ها، منتظر انتشار گزارش باشند. حرفه ای ها براساس احتمالات معامله می کنند. آنها قمار نمی کنند. معامله پیش از یک گزارش مهم اغلب یک قمار است زیرا غیرممکن است که بدانیم بازارها چگونه واکنش نشان خواهند داد.
6. آماده سازی تجارت
از هر سیستم و برنامه معاملاتی که استفاده می کنید، سطوح حمایت و مقاومت اصلی و جزئی را روی نمودارها برچسب گذاری کنید، هشدارهایی را برای سیگنال های ورود و خروج تنظیم کنید و مطمئن شوید که همه سیگنال ها را می توان به راحتی با یک سیگنال دیداری یا شنیداری واضح مشاهده یا شناسایی کرد.
7. قوانین خروج را تنظیم کنید
اکثر معامله گران این اشتباه را مرتکب می شوند که بیشتر تلاش خود را بر روی جستجوی سیگنال های خرید متمرکز می کنند اما توجه بسیار کمی به زمان و مکان خروج دارند. بسیاری از معامله گران در صورت کاهش قیمت نمی توانند بفروشند زیرا نمی خواهند ضرر کنند. شما در ساخت پلن شخصی معامله گری خود باید این نکته را در نظر داشته باشید و باید بتوانید از پس آن برآیید، باید یاد بگیرید که ضرر را بپذیرید، وگرنه به عنوان یک معامله گر موفق نخواهید شد. اگر استاپ شما ضربه خورد، به این معنی است که اشتباه کرده اید. معامله گران حرفه ای بیش از آنکه برنده شوند، معاملاتی را از دست می دهند، اما با مدیریت پول و محدود کردن ضرر، همچنان سود می برند.
قبل از اینکه وارد معامله شوید، باید خروجی های خود را بدانید. حداقل دو خروجی ممکن برای هر معامله وجود دارد. اول، اگر معامله برخلاف پیش بینی شما انجام شود، توقف ضرر شما چقدر است؟ این مورد باید نوشته شود. باید بدانید که توقف های ذهنی و آنچه در مغز شما می گذرد، به حساب نمی آیند. دوم، هر معامله باید یک هدف سود داشته باشد. هنگامی که به آنجا رسیدید، بخشی از پوزیشن خود را بفروشید و در صورت تمایل می توانید توقف ضرر خود را در بقیه موقعیت خود به نقطه سربه سر منتقل کنید.
8. قوانین ورود را تنظیم کنید
این مورد به این دلیل پس از قوانین خروج آمده است که: خروج ها بسیار مهم تر از ورودی ها هستند. سیستم شما باید به اندازه کافی پیچیده باشد تا موثر باشد اما باید شانس موفقیت هر معامله چقدر است؟ به اندازه کافی ساده نیز باشد تا تصمیمات فوری را تسهیل کند. اگر 20 شرط دارید که باید رعایت شوند و بسیاری از آنها ذهنی هستند، انجام معاملات واقعی برای شما دشوار است. در واقع، رایانه ها معمولاً معامله گران بهتری نسبت به مردم می سازند. این موضوع ممکن است توضیح دهد که چرا بیشتر معاملاتی که اکنون در بورس های اصلی انجام می شوند توسط برنامه های رایانه ای ایجاد می شوند.
کامپیوترها برای انجام معامله نیازی به فکر و احساس خوب ندارند. در صورت رعایت شرایط وارد می شوند. زمانی که معامله مسیر اشتباهی را طی می کند یا به یک هدف سود می رسد، آنها خارج می شوند. آنها پس از انجام چند معامله خوب و بد در بازار عصبانی نمی شوند و یا احساس شکست ناپذیری نمی کنند. هر تصمیم براساس احتمالات است، نه احساسات.
9. سوابق عالی را نگه دارید
بسیاری از معامله گران باتجربه و موفق نیز در نگهداری سوابق عالی هستند. اگر آنها برنده یک معامله شوند، احتمالا در آینده می خواهند دقیقا بدانند چرا و چگونه به آن رسیده اند. مهمتر از آن، آنها می خواهند وقتی می بازند همین جزئیات را بدانند تا اشتباهات غیر ضروری را تکرار نکنند. جزئیاتی مانند اهداف، ورود و خروج هر معامله، زمان، سطوح حمایت و مقاومت، محدوده بازگشایی روزانه، باز و بسته شدن بازار برای روز را یادداشت کنید و نظرات خود را در مورد دلیل انجام معامله و همچنین درس های آموخته شده ثبت کنید.
همچنین باید سوابق معاملاتی خود را ذخیره کنید تا بتوانید به عقب برگردید و سود یا زیان یک سیستم خاص، افت ها (که مبالغ از دست رفته در هر معامله با استفاده از یک سیستم معاملاتی است)، میانگین زمان در هر معامله (که برای محاسبه کارایی تجارت ضروری است) و سایر عوامل مهم را تجزیه و تحلیل کنید. همچنین، این عوامل را با استراتژی خرید و هولد مقایسه کنید. به یاد داشته باشید، این یک تجارت است. شما می خواهید کسب و کار شما تا حد امکان موفق و سودآور باشد.
10. عملکرد را تجزیه و تحلیل کنید
پس از هر روز معاملاتی، جمع کردن سود یا زیان برای دانستن چرایی و چگونگی آن امری مهم است. نتیجه گیری خود را در یادداشت های معاملاتی خود بنویسید تا بتوانید بعداً به آنها مراجعه کنید. به یاد داشته باشید، همیشه معاملاتی با ضرر وجود خواهد داشت. آنچه شما می خواهید یک پلن شخصی معامله گری است که در بلندمدت برنده شود.
جمع بندی
هیچ راهی برای تضمین سودآوری تجارت وجود ندارد. شانس معامله گران براساس مهارت و سیستم برد و باخت آنها است. چیزی به نام برد بدون باخت وجود ندارد. معامله گران حرفه ای قبل از ورود به معامله می دانند که شانس به نفع آنهاست وگرنه در آنجا حضور نخواهند داشت. با اجازه دادن به سود خود و کاهش ضرر، یک معامله گر ممکن است در برخی نبردها شکست بخورد، اما در جنگ پیروز خواهد شد. اکثر معامله گران و سرمایه گذاران برعکس این کار را انجام می دهند، به همین دلیل است که به طور مداوم پول در نمی آورند.
بهترین جملات انگیزشی در مورد سرمایه گذاری از افراد ثروتمند و موفق
جملات ویژه انگیزشی در مورد سرمایه گاری، رسیدن به ثروت و مال فراوان از زبان افراد معروف را در این بخش روزانه آماده کرده ایم. این جملات حاصل یک عمر تجارب این اشخاص در امور مالی و موفقیت در رسیدن به ثروت است و امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
منتظر قسمت، سرنوشت و شانس نباش. باور داشته باش که با هدفگذاری، اقدام و پیگیری میتوانی بهترین زندگی را برای خودت بسازی…
وقتی قبول داشته باشیم که سرنوشت و تقدیرمان از قبل نوشته شده است، دیگر شور و انگیزهای برای تلاش کردن برایمان باقی نمیماند. به جای ایمان داشتن به سرنوشت، به هدفتان ایمان داشته باشید و برای تلاشهایتان ارزش قائل شوید.
آلپاچینو: از شکست نترسید، از این بترسید که سال آینده همین جایی باشید که امروز هستید…
درست است که گاهی شنیدن نام شکست، توان را از زانوهای ما میگیرد اما چیزی از شکست ترسناکتر هم وجود دارد و آن درجا زدن است. اگر به خاطر ترس از شکست، تلاشی نکنیم و بعد گذر ۳۶۵ روز باز هم در جایی که اکنون هستیم باقی بمانیم چه؟ آنگاه این عمر گرانبهای ما است که به هدر رفته و هرگز هم باز نخواهد گشت. پس چه بهتر که شکست بخوریم و با کمبودهایمان رو به رو شویم. چون در این صورت میتوانیم رو به جلو حرکت کنیم.
کسی که پشتکار دارد برای شانس ارزشی قائل نیست و با تمام توان تلاش میکند.
افراد موفق، دیدگاههای بسیار متفاوتی نسبت به شانس دارند که آن را در جملات انگیزشی زیادی میتوانید مشاهده کنید. اما نکته مشترک در بین تمام افراد موفق این است که همه آنها پشتکار را به عنوان عنصر اصلی رسیدن به هدف معرفی میکنند. در واقع بدون پشتکار، نمیتوان به جایی رسید.
مارلون براندو: هیچ گاه مقدار حقوقت را با اندازه استعدادت اشتباه نگیر…!
روانشناسها به این نتیجه رسیدند که انسان، در مورد تواناییهایش خود را بسیار دست کم میگیرد. به همین دلیل، اعتماد به نفس شروع کارهای جدید را از دست میدهد و به سراغ انجام کارهایی با حداقل مهارت ممکن میگردد. چنین جملات انگیزشی میتوانند تلنگر خوبی برای یادآوری ارزش واقعی تواناییهای ما به حساب بیایند.
برای تغییر دادن زندگیت، باید اولویتهایت رو تغییر بدی. برای به دست آوردن چیزهایی که تا حالا نتونستی به دست بیاری، باید از راهی بری که تا حالا نرفتی.
به قول انیشتین، با فکری که مشکل را ایجاد کردی، نمیتوانی راهحل هم بسازی. در نتیجه، نباید از فکرهای جدید بترسید. چون فکرهای تازه، نیروی ایجاد تغییرات کارساز را با خودشان به همراه میآورند.
استیو جابز: زمان شما محدود است، پس آن را به تقلید از زندگی دیگران هدر ندهید.
یکی دیگر از خوبیهای خواندن جملات انگیزشی این است که میتوانیم هشدارها را قبل از اقدام کردن شانس موفقیت هر معامله چقدر است؟ دریافت کنیم. وقتی کاری را آغاز میکنیم، دیدن نمونههای آماده یا کارهای گذشته دیگران به ما کمک زیادی میکند. اما باید مراقب باشیم که از آنها تقلید نکنیم. میتوانیم از آن ایدهها برای ساخت ایده خودمان الهام بگیریم. یادمان باشد هیچ دو کاری در جهان دقیقا مثل هم نیستند. در نتیجه تقلید بیفایده است. به جای تقلید کردن از دیگران، بهترین نمونه از خودتان را به دنیا معرفی کنید.
آنتونی رابینز: راحتی میتواند اثرات مخربی در زندگی انسان داشته باشد. کسی که زیاد احساس راحتی کند از رشد، تلاش و خلاقیت باز میماند.
گاهی خواندن جملات انگیزشی آنتونی رابینز، آدم را متعجب میکند. مثلا همین جمله بالا. مگر راحتی چیز بدی است؟ مگر نه این که ما تمام تلاشمان را میکنیم که به راحتی و آسایش برسیم؟ در پاسخ باید بگوییم که منظور او در این جمله، اسیر شدن در منطقه امنمان است. وقتی شرایط را بدون تغییر و ثابت نگه داریم، از رشد بازمیایستیم و این هشداری است که آقای رابینز، میخواهد به ما بدهد.
گاهی اوقات برای رسیدن به موفقیت باید ریسک کرد.
مدیریت ریسک، بحث تازهای در جملات انگیزشی نیست. از زمانی که انسان مفهوم موفقیت را کشف کرد و مزه شیرین آن به زبانش خوش آمد، فهمید که موفقیت با ریسک همراه است. اما حتی در ریسک کردن هم میتوان هوشمندانه عمل کرد.
خواستن به تنهایی کاری از پیش نخواهد برد. خواستن باید با برخواستن همراه باشد.
درست است که از قدیم و ندیم میگفتند: «خواستن توانستن است.» اما نه خواستن و نه توانستن هیچ کدام به معنای عمل کردن نیستند. چه سودی دارد اگر ما توانایی انجام کارهای فوقالعاده را داشته باشیم اما برای نشان دادنشان – حداقل به خودمان – اقدامی نکنیم. پیروزی همیشه از آن کسانی است که اقدام میکنند نه کسانی که در آرزوی دست به کار شدن به سر میبرند.
دیالوگ ماندگار فیلم «در جستجوی خوشبختی»
کریس گاردنر: هیچ وقت نذار کسی بهت بگه…تو نمیتونی کاری بکنی. حتی من باشه؟کریستوفر: باشه
کریس گاردنر: اگه رویایی داری باید…ازش محافظت کنی. مردم نمیتونن خیلی کارها رو بکنن. دوست دارن تو هم نتونی.
جملات انگیزشی، همیشه در سخنرانیها و مصاحبهها پیدا نمیشوند. گاهی در میان مکالمههای شخصیتهای یک فیلم، میتوان بهترین و نابترین جملات انگیزشی را پیدا کرد.
بعضی وقتها برای پرواز باید اول سقوط کرد.
بعضی از شکستهای زندگی، در ظاهر شبیه به یک سقوط آزاد هستند. اما باید این نکته را به خاطر بسپاریم که تا زمانی که زنده هستیم، در هر سقوطی چتر نجات داریم. زندگی، چتر نجات ما است. پس، باید به جای ترسیدن از ارتفاع، با تمام قدرت حرکت کنید.
رابرت کیوساکی: قبل از آن که کیف پول شما از فقیر به ثروتمند تغییر کند. باید ذهنیت شما از فقیر به ثروتمند تغییر پیدا کند.
ثروتمند شدن و فقیر ماندن ابتدا در ذهن ما شکل میگیرند و سپس در دنیای فیزیکی ظاهر میشوند. یک ذهن فقیر با وجود ثروت زیاد باز هم به وضعیت فقر بازمیگردد. پس باید اول در ذهنتان به فردی ثروتمند تبدیل شوید.
هر چیزی که میخواهید در آن سوی ترس قرار دارد.
واژهها قدرت زیادی برای تغییر فکرها دارند. چون هر واژه با خودش معنایی را به دوش میکشد. برخی واژهها به ما نزدیکتر هستند و ما خودمان را در آنها میبینیم. واژهای مثل «ترس» یک بیدار باش جانانه را در تکتک سلولهای وجودمان به صدا درمیآورد. اما در بیشتر مواقع، ترسها فقط یک صدای پوشالی هستند. باید آنها را کنار زد و به پیش رفت.
جیم ران: باور من این است که از میان تمام چیزهایی که میتوانند بر آینده شما تاثیر داشته باشند، رشد شخصی، مهمترین آنها است. ما میتوانیم از رشد فروش، رشد سود یا رشد سرمایه صحبت شانس موفقیت هر معامله چقدر است؟ کنیم اما شاید هیچ کدام از آنها بدون رشد شخصی اتفاق نیفتد.
رشد شخصی، یعنی رسیدن به پختگی در فکر و عمل. در طول تاریخ، انسانهای موفق، راههای زیادی را برای رشد شخصی افراد پیشنهاد کردهاند. خواندن جملات انگیزشی و فکر کردن به مفهوم پشت آن نیز، یکی از راههای ساده برای رشد شخصیت و رسیدن به اندیشهای پختهتر است.
رابرت کیوساکی: ثروتمندان هر روز به دارایی خود اضافه میکنند اما افراد متوسط دائما بدهی خود را زیاد میکنند و فکر میکنند که دارایی است. شانس موفقیت هر معامله چقدر است؟
کدام یک از اموال شما دارایی و کدام یک، بدهی هستند؟ قبل از این که برای خودتان بدهیهای زیادی بتراشید، آنها را شناسایی کنید. به داراییهایتان اضافه کرده و از بدهیهایتان کم کنید تا توازن ثروت در اموالتان، شما را به موفقیت مالی که آرزویش را داشتید برساند.
داشتن هدف و رفتن به دنبالش خوب است، ولی عاشق هدف بودن و گرفتار شدن چیز دیگری است.
وقتی عاشق هدفمان هستیم، کارها را به گونهای دیگر انجام میدهیم. به این زودیها خسته نمیشویم و شور و خلاقیت بینظیری را وارد کارمان میکنیم. اگر عاشق هدفتان باشید، فرصتها، پول و موفقیت به عنوان یک پاداش در اختیار شما قرار خواهند گرفت.
سرمایه گذاری را بیاموزید. اگر نیاموختید باید دویدن را خوب تمرین کنید. چون تا پایان عمر باید به دنبال پول بدوید.
دنبال نان و آب دویدن، قصه زندگی انسانهای زیادی است. در این میان، عدهای نیز برعکس عمل میکنند و پول در به در دنبال آنها میگردد. سرمایه گذاری درست و هوشمند امکان ایجاد ثروتی پایدار و رو به افزایش را در اختیار شما قرار میدهد.
جیم ران: زمان، مهمتر از پول است. اگر شما پولتان را از دست بدهید در آینده میتوانید پول بیشتری به دست آورید. اما اگر زمانتان را از دست بدهید دیگر هیچ وقت نمیتوانید آن را به دست آورید.
زمان، دارایی بزرگی است که بیشتر مواقع اصلا به حساب نمیآید. ما زمان ارزشمندمان را بدون هدف، صرف چیزهای بیهوده میکنیم و آنگاه داد از نهادمان بلند میشود که من چرا زمان کافی برای کار کردن یا موفق شدن ندارم. در حقیقت، ما زمان کافی داریم اما آن را درست مدیریت نمیکنیم.
رابرت پرچر: یکی از اصول موفقیت در سرمایه گذاری این است که هرگز اجازه ندهید احساسات شما بر رفتار و معاملات شما غالب شود.
گاهی دنیا بر عکس میشود. به جای این که ما روی احساس خود کنترل داشته باشیم، این احساسها هستند که ما را کنترل میکنند. باید بگویم که گیر افتادن در چنین وضعیتی بسیار گیج کننده است. چون وقتی احساس بر ما غلبه میکند، توانایی دیدن چیزهای واضح را نیز از دست میدهیم. پس سعی کنید با تمرینهای ساده و کوچک، بر احساس خود پیروز شوید و آن را در کنترل خودتان بگیرید.
افراد باهوش از اشتباههای خود درس میگیرند. افراد نابغه از اشتباههای دیگران.
طی کردن مسیری که قبلا فرد دیگری آن را تا انتها رفته کار اشتباهی است. به جای پیمودن آن مسیر و رسیدن به یک تجربه شخصی، بهتر است از تجربه افرادی که در انتهای آن مسیر هستند استفاده کنیم و خودمان پا در مسیری تازه بگذاریم.
هر ثانیه، فرصتی است برای دگرگون کردن زندگیتان.
برای دگرگون کردن زندگی کنونیمان و تبدیل آن به چیزی که واقعا میخواهیم نیازی نیست که سالها تلاش کنیم. یک ثانیه، خواندن یک جمله یا یک تلنگر میتواند به طور کلی جهت جهانمان را تغییر دهد. در نتیجه نباید منتظر آمدن فرصت مناسب در آینده باشیم یا افسوس فرصتهای از دست رفته در گذشته را بخوریم. به قول شیخ اجل سعدی: «سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست / در میان این و آن فرصت شمار امروز را».
برای رسیدن به هدفهای بزرگ، باید تعداد زیادی قدمهای کوچک را جایگزین تعداد کمی قدمهای بزرگ کنیم.
نمونه آشنای چنین جملات انگیزشی را میتوان در میان شعرهای فارسی پیدا کرد. مثلا شعر معروف سعدی شیرازی که میگوید: «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود…/ رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» منظور این نیست که داشتن سرعت عمل، چیز بدی است یا از آن طرف، باید در انجام کارها دست دست کرد و زمان را هدر داد. بلکه منظور، حرکتی پیوسته و برنامه ریزی شده است که ما را به مقصد برساند.
رابرت کیوساکی: چیزی که شما را واقعا ثروتمند میکند نه پول است، نه طلا، نه سهام و نه املاک. بلکه درکی است که شما باید از همه اینها داشته باشید.
در حقیقت، درک ما از جهان پیرامونمان و البته خودمان، بسیار محدود است. ما خیلی خودمان را دست کم میگیریم و تواناییهای خاصمان را به باد فراموشی میسپاریم. درک کردن مفهوم ثروت نیز یکی از همین تواناییها است. قبل از این که به دنبال پول باشید، تمام تلاش خود را بکنید تا به درک درستی از آن برسید. بدون شک، این دریچه جدید، فرصتهای تازهای را به روی شما میگشاید.
جان تمپلتون: هر شخصی استعدادها و تواناییهای مخصوص به خودش را دارد. وظیفه ما این است که در خودمان آنها را پیدا کنیم و به بهترین شکل به کار بگیریم.
در جملات انگیزشی زیادی از استعدادها و تواناییهای فردی صحبت شده است. بسیاری از ما در تمام طول عمرمان اصلا به دنبال استعدادهایمان نمیگردیم. استعداد هم چیزی نیست که کسی آن را به ما نشان دهد. پیدا کردن استعداد و علاقه درونی برای انجام هر کاری، آغاز سفری به درون خودمان است.
بدون رنج کاشت، لذت برداشت ممکن نیست.
شاید خیلی از ما جمله بالا را شنیده یا آن را جایی خوانده باشیم. اما واژهای در این جمله، اشتباه جایگذاری شده است. «رنج» واژهای نیست که ما را به موفقیت برساند. حتی کسانی که از نظر ما تلاشهای بسیار سختی کردهاند، هرگز گذشته خود را رنج آور توصیف نمیکنند. صاحب اصلی این جایگاه، نه رنج بلکه «عشق» است. بدون عشق کاشت، لذت برداشت ممکن نیست.
دیدگاه شما